حسین بن علی بن ابی طالب (ع) (۴-۶۱ق)، مشهور به اباعبدالله و سیدالشهداء، امام سوم شیعیان، فرزند دوم امام علی (ع) و نوه پیامبر(ص)، که در واقعه عاشورا به شهادت رسید.
حسین بن علی در دوره کودکی از محبت و علاقه فراوان پیامبر برخوردار بود. در دوره خلافت امام علی در کنار ایشان بود و در جنگهای آن دوره شرکت داشت. در زمان امامت امام حسن (ع) پیرو او بود و پس از شهادت وی نیز، تا زمانی که معاویه در قید حیات بود، به پیمان ایشان با معاویه وفادار ماند؛ اما پس از مرگ معاویه بیعت با یزید را مشروع ندانست.
فشار یزید بر حاکم مدینه که یا از حسین بیعت بگیرد یا او را به قتل برساند، باعث شد حسین (ع) در ۲۷ رجب سال ۶۰ق رهسپار مکه شود. با توجه به دعوت کوفیان برای پذیرش زمامداری، او از مکه به سوی کوفه رهسپار شد. ورود عبیدالله بن زیاد از طرف یزید به کوفه باعث شد امام نتواند به کوفه وارد شود. امام حسین در کربلا با سپاهیان عبیدالله بن زیاد مواجه شد و در جنگی که در دهم محرم سال ۶۱ ق میان دو لشکر درگرفت، به همراه یاران اندکش (حدود ۷۲ نفر) به شهادت رسید. پس از جنگ، یاران باقیمانده و اهل بیت وی به اسارت درآمدند و به کوفه و شام فرستاده شدند.
شهادت امام حسین(ع) آثار قابلتوجهی بر رفتار مسلمانان و شیعیان در طول تاریخ داشته و الهامبخش مبارزات، انقلابها و قیامهای متعددی بوده است. شیعیان بر گریه و سوگواری بر شهادت امام حسین(ع)، به ویژه در ماه محرم، تأکید دارند.
معرفی
نسب
حسین بن علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم، هاشمی و قُرَشی است. او نوه حضرت محمد(ص) از فاطمه زهرا(س) است. پدر وی امیرالمؤمنین علی(ع)، نخستین امام شیعیان است. امام حسین(ع) دومین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) است و برادرانی از جمله امام حسن مجتبی(ع)، حضرت عباس(ع)، محمد بن حنفیه و خواهرانی از جمله حضرت زینب (س) دارد.[۱]
ولادت
امام حسین(ع) در مدینه به دنیا آمد. برخی سال تولد او را سال سوم هجری[۲] دانستهاند؛ اما قول مشهور، سال چهارم هجری است.[۳] درباره روز ولادت امام حسین(ع) هم هرچند اختلاف است، بنابر قول مشهور، روز ولادت آن امام، سوم شعبان است.[۴] هنگامی که امام حسین به دنیا آمد، امّ فضل (همسر عباس بن عبدالمطلب)، به امر پیامبر(ص)، دایگی امام حسین(ع) را بر عهده گرفت[۵]؛ بدین ترتیب امام برادر رضاعی قُثم بن عباس شد.[۶]
نامگذاری
واژه «حسین» از واژه «حَسَن به معنای نیکو» است. این نام را پیامبر(ص) بر امام حسین نهاد.[۷] بنابر برخی از احادیث، این نامگذاری با الهام الهی بود.[۸] بنابر برخی از اقوال نیز نامهای حسن و حسین معادل شَبَر و شُبَیر (نامهای پسران هارون) هستند.[۹] گفتنی است این دو نام از نامها بهشتیاند که قبل از اسلام نزد مردم عرب سابقهای نداشتهاند.[۱۰] بر اساس پارهای از گزارشها در منابع اهل سنت، امام علی(ع) پیش از پیامبر نام حمزه[۱۱] یا حرب[۱۲] را برای امام حسین برگزیده بود؛ اما اعلام کرد در نامگذاری فرزندش، بر رسول خدا پیشی نمیگیرد.[۱۳]
کنیهها و القاب
کنیه امام حسین(ع) «ابوعبدالله» است. رسول خدا(ص) هنگام ولادت امام، این کنیه را بر او نهاد. [۱۴] البته امام حسین(ع) فرزندی به نام عبدالله داشته[۱۵] که می تواند علت این کنیه باشد. نیز گفتهاند: ابوعبدالله به معنای “پدر بندگان خدا” است. برخی علت وجود این کنیه را معنای آن دانستهاند؛ یعنی اگر قیام امام نبود، نشانی از دین خدا نمی ماند که مردم عبد آن باشند؛ از این رو او را پدر تمام بندگان خدا دانستهاند.[۱۶]
«ابوعلی»، «ابوالشهداء» [= پدر شهیدان]، «ابوالاحرار» [= پدر آزادگان] و «ابوالمجاهدین» [= پدر جهاد کنندگان] از دیگر کنیههای اوست.[۱۷]
القاب امام حسین(ع) القاب فراوانی دارد که بسیاری از آنها با القاب برادرش، امام حسن(ع)، مشترک است؛ مانند «سید شباب أهل الجنه» (به معنای سرور جوانان اهل بهشت). برخی از القاب خاص او عبارتاند از: زکی، طیب، وفی، سید، مبارک، نافع، الدلیل علی ذات اللّه، رشید، و التابع لمرضاه اللّه.[۱۸][۱۹]
ابن طلحه شافعی لقب «زکی» را مشهورتر از دیگر القاب و لقب سید شباب أهل الجنه (سرور جوانان بهشت) را مهمترین آنها دانسته است.[۲۰] در بعضی از احادیث نیز امام حسین(ع) با لقب شهید یا سیدالشهداء خوانده شده است.[۲۱]
[نمایش] تبارنامه بنیهاشم
همسران و فرزندان
همسران
شهربانو: ثمره این ازدواج امام سجاد(ع) بود. اگر چه بسیاری از مورخان شهربانو را مادر امام سجاد و دختر یزدگرد دانستهاند، محققان معاصر در این مسئله تردید دارند.[۲۲]
رباب دختر امرؤ القیس: نقل شده است رباب از بهترین زنان و افضل آنان در ادب و عقل بود.[۲۳] رباب دو فرزند از امام حسین(ع) داشت: سکینه و عبداللّه. عبداللّه(علی اصغر)در روز عاشورا خردسال بود و در آغوش پدرش به شهادت رسید.[۲۴] رباب در کربلا حضور داشت و همراه اسیران به شام رفت. [۲۵]
لیلیٰ: لَیلی دختر ابیمُرَّه بن عروه بن مسعود ثَقَفی[۲۶] و میمونه بود. [۲۷] از تاریخِ ازدواج امام حسین(ع) با او اطلاعی در دست نیست. علی اکبر(ع) فرزند اوست.[۲۸]
ام اسحق او همسر امام حسن مجتبی(ع) بود و پس از شهادت او با امام حسین(ع) ازدواج کرد.[۲۹] گزارشهای تاریخی از زیبایی و بدخلقی او یاد کردهاند.[۳۰] شیخ مفید برای او یک فرزند از امام حسین(ع) نام میبرد: فاطمه.[۳۱]
سُلافه یا ملومه[۳۲] : وی از قبیله قُضاعه بود و برای امام پسری بهنام جعفر به دنیا آورد. [۳۳] از جزئیات زندگی وی اطلاعی در دست نیست.
فرزندان
منابع قدیمی فرزندان امام حسین(ع) را چهار پسر و دو دختر[۳۴] و منابع امروزی شش پسر و سه دختر نوشتهاند[۳۵]:
علی اکبر: پسر بزرگ امام حسین، فرزند لیلا.
علی، امام چهارم شیعیان، معروف به زین العابدین و سجاد، فرزند شهربانو.در منابع قدیمی از او به علی اصغر تعبیر شده است.
عبداللّه: فرزند خردسال امام. مادرش رباب بود بیشتر منابع او را به هنگام شهادت، صغیر و شیرخوار دانستهاند. [۳۶] امروزه شیعیان او را با نام علی اصغر میشناسند.
فاطمه: دختر بزرگ امام. [۳۷] مادرش امّ اسحاق بود. تاریخ دقیق تولد فاطمه مشخص نیست، ولی چون مادرش بعد از شهادت امام حسن (۴۹ یا ۵۰) به همسری امام حسین درآمد، تولد وی بعد از این سال بوده است.
سُکَینه: دختر کوچک امام حسین و فرزند رباب.
جعفر: مادرش زنی از قبیله قُضاعه بود. وی در زمان حیات امام از دنیا رفت و نسلی از او باقی نماند. [۳۸]
به جز این شش فرزند، نام دو پسر و یک دختر دیگر در منابع متأخر دیده میشود که عبارتاند از: علیاصغر، محمد و زینب.[۳۹] ابن طلحه شافعی تعداد فرزندان امام را ده تن شمرده؛ ولی فقط از نُه تن نامبرده است.[۴۰] همچنین در برخی کتابهای تذکره و مراثیِ متأخر، از دختر چهار ساله امام حسین به نام رقیه سخن به میان آمده است. [۴۱]
[نمایش]
خاندان پیامبر (ص)
قبل از امامت
حدیث پیامبر(ص) درباره امام حسین(ع) بر سردر حرم امام حسین(ع)
دوران رسول خدا(ص): حضور در جریان مباهله و کساء
امام حسین(ع)، هنگام رحلت پیامبر(ص) هفت سال داشت و در هیچ جنگی او را همراهی نکرد. بر این اساس امام را در زمره واپسین طبقهٔ اصحاب رسول خدا(ص) (طبقه پنجم) برشمردهاند.[۴۲]؛ امام حسین(ع) در جریان مباهله حضور داشت.
پیامبر(ص) توجه ویژه به امام حسین(ع) داشت و او را جزو اصحاب کساء برشمرد؛ همچنین از وی و برادرش امام حسن(ع) بر اسلام بیعت گرفت[۴۳]، و هنگامی که پیامبر (ص) به بزرگ قبیله ثقیف، نامه نوشت و او را به اسلام دعوت کرد، حسن(ع) و حسین(ع) را با اینکه طفلی خردسال بودند شاهد قرار داد.[۴۴]از پیامبر نقل شده که فرمود: حسن و حسین(ع) سرور جوانان بهشتاند.[۴۵] رسول خدا(ص) در میان اهل بیت خود، امام حسن و امام حسین را بیش از بقیه دوست داشت[۴۶] و این علاقه آنچنان بود که با ورودشان به مسجد، گاه خطبهاش را ناتمام میگذاشت و از منبر پایین میآمد و به استقبال آنان میرفت و آنان را در آغوش میکشید.[۴۷]
دوران خلفای سهگانه: حمایت از جانشینی امام علی
امام حسین(ع) تقریباً ۲۵ سال از عمر خویش را در دوران خلفای سه گانه، (ابوبکر، عمر و عثمان) گذراند. ایشان در ابتدای خلافتِ خلیفه اول ۷ ساله، در آغاز خلافت خلیفه دوم ۹ ساله و در شروع خلافت خلیفه سوم ۱۹ ساله بود.
خلافت ابوبکر
در دروه خلافت ابوبکر اهل بیت از سویی در سوگ از دست دادن رسول خدا بودند و از سوی دیگر اختلاف بر سر حق خلافت، عرصه را بر آنان تنگ کرده بود. گفتهاند در این دوران امام حسین(ع) به همراه برادرش امام حسن(ع) و مادرش فاطمه(س) و امام علی(ع) شبانگاهان برای باز پس گرفتن حق خلافت امام علی، به درِ خانه اهل «بدر» میرفتند.[۴۸]
خلافت عمر
از چند و چون زندگانی امام حسین(ع) در ایام خلافت عمر خبر چندانی به دست ما نرسیده است؛ شاید بتوان علت این امر را در گوشهگیری امام علی(ع) و فرزندانش از دستگاه حکومت جستجو کرد. در برخی منابع روایت شده است در اوایل خلافت عمر، امام حسین(ع) وارد مسجد شد و عمر را در حال سخنرانی بر منبر رسول خدا(ص) دید؛ پس، از منبر بالا رفت و به او گفت: “از منبر پدرم فرودآی و بر منبر پدرت بنشین!” عمر که مبهوت این سخن شده بود گفت: “پدرم منبری نداشت.” سپس حضرت(ع) را کنار خود نشاند[۴۹]
خلافت عثمان
امام حسین(ع) در زمان به خلافت رسیدن عثمان حدود نوزده سال داشت. عثمان، ابوذر را به سرزمین ربذه تبعید و همگان را از بدرقه و همراهی او منع کرد؛ اما امام حسین(ع) همراه پدرش، برادرش امام حسن(ع)، عمویش (عقیل بن ابی طالب)، پسرعمویش (عبدالله بن جعفر) و عمار بن یاسر برخلاف دستور خلیفه، ابوذر را بدرقه کردند.[۵۰]
برخی منابع گفتهاند امام حسین در این دوران در نبرد افریقیه[۵۱] و طبرستان[۵۲] شرکت کرده است؛ ولی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد چنین چیزی نبوده است.[۵۳]
هنگامی که مردم از ظلم عثمان سر به شورش برداشتند و به سمت منزل او برای کشتنش هجوم بردند، امام حسین(ع) و امام حسن مجتبى(ع)، به رغم ناخرسندی از عملکرد خلیفه، به فرمان امام علی(ع) به محافظت از حریم عثمان پرداختند[۵۴]
دوران حکومت امام علی(ع)
امام حسین(ع) در جنگهای دوره حکومت امام علی(ع) –جمل، صفین و نهروان- حضور داشت[۵۵] و در جنگ صِفّین خطبهای برای تشویق به جهاد خواند.[۵۶] امیرالمؤمنین(ع) امام حسین(ع) را پس از امام حسن(ع) سرپرست صدقات (موقوفات) خود قرار داد.[۵۷] به نقلی امام حسین(ع) به هنگام شهادت پدر، برای انجامدادن مأموریتی که علی(ع) به او داده بود، در مدائن بود و با نامه امام حسن(ع) از موضوع آگاه شد.[۵۸] او در مراسم تجهیز و خاکسپاری پدر حاضر شد.[۵۹]
دوران امام حسن(ع)
هنگامی که امام حسن(ع) عهدهدار زعامت و رهبری مسلمانان شد، امام حسین(ع) با او بیعت کرد و در بسیج و اعزام نیروها به اردوگاه نُخیله و اردوگاه مَسکن نقشی فعال داشت و همراه امام حسن(ع) به مدائن و ساباط برای جمعآوری لشکر رفت.[۶۰]
هنگام صلح امام حسن(ع) با معاویه، جمعی از علاقهمندان به اهل بیت(ع)، از امام حسین(ع) خواستند که با این مصالحهٔ سیاسی مخالفت کند و در مقابل معاویه بایستد؛ اما وی با قاطعیت از صلح برادرش حمایت و خود نیز با معاویه بیعت کرد و هنگامی که قیس بن سعد نظر او را در این باره جویا شد، با صراحت نظر خود را اعلان نمود.[۶۱] امام حسین(ع) پس از انعقاد صلح، همراه برادرش از کوفه به مدینه بازگشت و در آنجا ساکن شد.[۶۲]
دوران امامت
امام حسین(ع) در سال ۵۰ق بعد از شهادت برادرش به امامت رسید و تا سال ۶۱ق رهبری شیعیان را بر عهده داشت.
دلایل امامت
نوشتار اصلی: امامت
حدیث نبوی در ضریح امام حسین(ع)
حدیث «اِبنایَ هذانِ امامان قاما او قَعَدا (ترجمه: این دو پسرم [حسن و حسین]، امام هستند خواه قیام کنند یا نکنند) »[۶۳] از پیامبر(ص) نشان دهندۀ امامت امام حسن(ع) و امام حسین(ع) است.
افزون بر این، احادیثی از پیامبر(ص) رسیده است که در آنها به تعداد امامان و امامت امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و نُه تن از فرزندان حسین بن علی(ع) تصریح شده است.[۶۴]
دلیل دیگر، وصیت امام حسن(ع) درباره جانشینی امام حسین(ع) پس از وی و سفارش به محمد حنفیه به پیروی از آن حضرت است.[۶۵] شیخ مفید[۶۶] اعتقاد دارد امامت امام حسین(ع) ثابت و قطعی است؛ گرچه آن حضرت به سبب تقیه و التزام به صلح و ترک مخاصمه، آشکارا به امامتِ خود دعوت نکرد. امام پس از مرگ معاویه، امامت را علنی کرد.[۶۷]
از لوازم امامت، علم به جمیع شئون و معارف دین به صورت تام و کامل است؛ از این رو امام علی(ع) از او خواست برای مردم سخنرانی کند تا بعدها قریشیان او را به نداشتن علم متهم نکنند.[۶۸] برخی منابع برای اثبات امامت امام حسین(ع)، به بعضی از سخنانِ خود آن حضرت درباره امامتش[۶۹] و پارهای از معجزات و کرامات او استدلال کردهاند.[۷۰]
دوران حکومت معاویه
بیشتر دوران امامت امام حسین(ع) با حکومت معاویه همزمان بود و پس از معاویه در همان سال اولِ حکومتِ یزید، امام حسین(ع) به شهادت رسید.
سیاست امام(ع) در برابر معاویه
امام حسین(ع):
الناس عبید الدنیا و الدّین لعق علی ألسنتهم یحوطونه ما درّت معائشهم فإذا محّصوا بالبلاء قلّ الدیانون.
(ترجمه: مردم بنده دنیایند. دین را بر زبان میدارند چندانکه زندگانی خود را بدان سروسامان دهند. آنگاه که آزمایش شوند دینداران اندک خواهند بود.)
شهیدی، قیام حسین(ع)، صص۴۶، ۹۴.
امام حسین(ع) بعد از شهادت امام حسن(ع) به پیمان صلحی که برادرش با معاویه بسته بود وفادار ماند[۷۱] و با اینکه مردم کوفه برای قیام علیه معاویه به آن امام نامه نوشتند، از قیام دوری گزید. با وجود این، او مشروعیت حکومت معاویه بر مسلمانان را رد و بر جهاد با ظالمان تأکید میکرد.[۷۲] امام حسین(ع) به کسانی که او را به قیام دعوت میکردند اعلام کرد: «من امروز چنین اندیشهای ندارم. خدایتان رحمت فرماید، به زمین بچسبید و در خانهها کمین کنید و تا هنگامی که معاویه زنده است از اینکه مورد بدگمانی قرار بگیرید پرهیز کنید. اگر خداوند برای او چیزی پیش آورد و من زنده بودم، اندیشه خود را برای شما خواهم نوشت».[۷۳]
امام حسین(ع) در این دوره، علنی و غیرعلنی به بیان احکام امامت و خلافت و ویژگیهای خلیفهٔ برحق میپرداخت. از اقدامات تبلیغی امام حسین(ع) برای جلب افکار عمومی و بیان احکام خدا، خطبه ایشان در گردهمایی بزرگ حج در سرزمین مِنا[۷۴] و همچنین جلسات مخفی وی در مکه است.[۷۵]
در دوره ۱۰ ساله امامت امام حسین(ع) نامههای متعددی بین وی و معاویه رد و بدل شد. هر جنایت و اقدام غیراسلامیای که از معاویه سر میزد، امام حسین(ع) به شدت از او انتقاد میکرد. به شهادت رساندن افرادی چون حجر بن عدی، عمرو بن حمق خزاعی و عبدالله بن یحیی حضرمی و یارانش از جمله مواردی بود که سختترین و شدیدترین اعتراضات امام حسین(ع) را در پی داشت.[۷۶]
معاویه برای تثبیت ولایتعهدی یزید به مدینه سفر کرد تا از مردم مدینه، بهویژه از شخصیتهای بزرگ این شهر که در رأس آنان امام حسین(ع) قرار داشت، بیعت بگیرد؛ اما امام(ع) او را به شدت شماتت کرد و بیلیاقتیها و هوسبازیهای یزید را به رُخَش کشید و او را از ولایتعهدی یزید برحذر داشت.[۷۷] امام حسین(ع) از معدود کسانی بود که بیعت با یزید را نپذیرفت و در خطابهای قاطع، معاویه را محکوم کرد.[۷۸]
سیاست معاویه در برابر امام(ع)
معاویه مانند خلفای سه گانه در ظاهر احترام بسیاری برای امام حسین(ع) قائل بود. این به آن جهت بود که میدانست امام حسین(ع) نزد مردم مکه و مدینه جایگاه ویژهای دارد. با این حال، امام(ع) مانعی بزرگ بر سر راه حکومت وی بود که معاویه پیوسته نگران قیام او بود؛ از این رو معاویه در ظاهر به امام احترام میکرد و او را بزرگ میشمرد[۷۹] و به کارگزارانش دستور داده بود که متعرض فرزند رسول خدا(ص) نشوند و از بیاحترامی نسبت به وی بپرهیزند[۸۰] و از سوی دیگر، مراقبت پیوسته و شبانهروزی از امام(ع) را در دستور کار خود قرار داده بود. معاویه به فرزندش یزید نیز سفارش کرده بود در صورت غلبه بر امام، با او مدارا کند و بر بیعت گرفتن از او اصرار نورزد.[۸۱]
خطبه امام در منا
نوشتار اصلی: خطبه امام حسین در منا
امام حسین در سال ۵۸ق، دو سال قبل از مرگ معاویه خطبهای حماسی و اعتراضآمیز در منا خواند؛[۸۲] در این زمان فشار معاویه بر شیعیان به اوج رسیده بود و در فضای اجتماعی سیاسی خفقان حاکم بود.[۸۳] امام در این خطبه ضمن برشمردن فضائل امیر مؤمنان و اهل بیت و دعوت به امر به معروف و نهی از منکر و تاکید بر اهمیت این وظیفه اسلامی، وظیفه علما و لزوم قیام آنان در مقابل ستمگران و مفاسد و نیز مضرات سکوت عالمان در مقابل زورگویان را گوشزد کرد.
دوران حکومت یزید
نوشتار اصلی: یزید بن معاویه
پس از مرگ معاویه در ۱۵ رجب ۶۰ق، یزید به جای او به خلافت رسید. او در سال اول حکومتش، امام حسین(ع) و اهل بیت پیامبر(ص) را کشت، در سال دوم حرمت حرم رسول خدا(ص) را شکست و آن را سه روز تمام بر سپاهیانش حلال کرد و در سال سوم، کعبه را مورد تاخت و تاز قرار داد و به آتش کشید.[۸۴]
واکنش امام(ع) در برابر یزید
نوشتار اصلی: حرکت امام حسین از مدینه تا کربلا
مسیر حرکت امام حسین(ع)
از مکه به کربلا
کربلا
نینوا
کوفه
قصر بنی مقاتل
نجف
عین الرهمیه
عذیب الهجانات
بیضه
ذوحسم
مغیثه
واقصه
شراف
قرعاء
بطن العقبه
قاع
زباله
شقوق
بطان
ثعلبیه
زرود
خزیمیه
اجفر
فید
توز
سمیراء
حاجر
نقره
مغیثه الماوان
ماء السلیله
عمق
معدن بنی سلیم
افیعیه
مسلخ
غمره
ذات عرق
صفاح
تنعیم
بستان بنی عامر
مکه
مدینه
حائل
ریاض
عراق
دجله
فرات
بصره
بغداد
دریای
سرخ
جده
دمشق
یزید وقتی به خلافت رسید برای بیعت گرفتن اجباری از حسین بن علی و چند تن دیگر به حاکم وقتِ مدینه نامه نوشت. یزید همچنین در نامهای دیگر از حاکم مدینه خواسته بود سر حسین بن علی را برای او بفرستد؛[۸۵] بنابراین امام حسین(ع) و یارانش مدینه را به قصد مکه ترک کردند.[۸۶] به جز محمد بن حنفیه[۸۷]، بیشتر خویشاوندان امام حسین(ع) از جمله فرزندان، برادران، خواهران و برادرزادههای امام، وی را همراهی میکردند.[۸۸] علاوه بر بنی هاشم، ۲۱ نفر از یاران امام حسین(ع) نیز در این سفر همراه شده بودند.[۸۹]
امام حسین(ع) پس از پنج روز، در سوم شعبان سال ۶۰ق به مکه رسید[۹۰] و با استقبال مردم مکه و حاجیان بیت الله الحرام روبرو شد.[۹۱] امام حسین(ع) بیش از چهار ماه ـ از سوم شعبان تا هشتم ذی الحجه ـ در مکه ماند.
نامه کوفیان
نوشتار اصلی: نامه های کوفیان به امام حسین(ع)
شیعیان عراق از بیعت نکردن امام حسین(ع) با یزید باخبر شدند. پس در منزل سلیمان بن صُرَد خُزاعی گرد آمدند و با نوشتن نامهای به امام حسین(ع) از او خواستند به کوفه بیاید.[۹۲] دو روز پس از فرستادن این نامه، کوفیان ۱۵۰ نامه دیگر (که هر نامه شامل امضای یک تا چهار نفر بود) به سوی امام حسین(ع) فرستادند.[۹۳] دو روز بعد نیز نامههایی به امام حسین(ع) رسید.[۹۴] محتوای همه این نامهها درخواست از آن حضرت برای آمدن به کوفه بود.
وقتی حجم نامهها بسیار زیاد شد[۹۵]امام حسین(ع) نامهای به مردم کوفه نوشت[۹۶] و آن را به پسر عمویش مسلم بن عقیل داد تا عازم عراق شود و اوضاع و احوال آنجا را بررسی کند و به ایشان گزارش دهد.[۹۷] مسلم نامهای به امام نوشت و پرشماریِ بیعتکنندگان را تأیید کرد و امام را به کوفه فرا خواند.[۹۸]
حرکت از مکه به سمت کوفه
همچنین ببینید: حج ناتمام امام حسین(ع)
امام حسین(ع) در روز سهشنبه، هشتم ذی حجه (روز ترویه)[۹۹] (همان روزى که مسلم به شهادت رسید) به همراه ۸۲ نفر[۱۰۰] مکه را به سوی کوفه ترک کرد.
امام حسین(ع) در بین راه مکه به عراق از کشته شدن مسلم و هانی و پیمانشکنیِ مردم کوفه آگاه شد و همراهان خود را نیز آگاه ساخت، و به آنان رخصت داد اگر میخواهند، او را ترک کنند. گروهی رفتند؛ اما خویشاوندان وی و تنی چند از یاران از او جدا نشدند.
وقتی امام به نزدیکی کوفه رسید، در منطقهای به نام ذو حُسَم با پیشقراولان سپاهیانِ پسر زیاد روبهرو شد. سردار این لشکر حُر بن یَزید بود. او راه امام را در این منطقه بست. پیک عبیدالله بن زیاد نامهای برای حر آورد که در آن خطاب به حر نوشته بود: «بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بیحصار و بدون آب». [۱۰۱] حر نامه ابن زیاد را برای امام حسین(ع) خواند و امام حسین(ع) به او فرمود: «بگذار در نینوا یا غاضریه[۱۰۲] فرود آییم».[۱۰۳] حر گفت: «ممکن نیست؛ زیرا عبیدالله آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!». با هم حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی کاروان امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، باز داشتند.[۱۰۴]
حاکم کوفه که از رسیدن امام به نزدیکی کوفه خبردار شد، لشکری را به سرکردگی عمر بن سعد به پیشواز او فرستاد.[۱۰۵]
روزشمار واقعه عاشورا
سال ۶۰ قمری
۱۵ رجب مرگ معاویه
۲۸ رجب خروج امام حسین (ع) از مدینه.
۳ شعبان ورود امام(ع) به مکه.
۱۰ رمضان رسیدن نخستین نامههای کوفیان به امام(ع).
۱۲ رمضان رسیدن ۱۵۰ نامه از کوفیان به امام(ع) توسط قیس بن مُسْهِر، عبدالرحمان ارحبی و عُمارَه سَلُولی.
۱۴رمضان وصول نامه سران و اهالی کوفه به امام(ع) توسط هانی بن هانی سبیعی و سعید بن عبدالله حنفی.
۱۵ رمضان خروج مسلم از مکه به سوی کوفه.
۵ شوال ورود مسلم بن عقیل به کوفه.
۸ ذیحجه خروج امام حسین(ع) از مکه.
۸ ذیحجه قیام مسلم بن عقیل در کوفه.
۹ ذیحجه شهادت مسلم بن عقیل در کوفه.
سال ۶۱ قمری
۱ محرم یاری خواستن امام از عبیدالله بن حر جعفی و عمرو بن قیس در قصر بنی مقاتل
۲ محرم ورود کاروان امام(ع) به کربلا
۳ محرم ورود عمر سعد به کربلا با سپاه چهار هزار نفری.
۶ محرم یاری خواستن حبیب بن مظاهر از بنی اسد برای یاری امام حسین(ع) و ناکامی او در این مأموریت
۷ محرم بستن آب بر روی امام حسین(ع) و یارانش.
۷ محرم پیوستن مسلم بن عوسجه به امام حسین(ع) و یارانش.
۹ محرم ورود شمر بن ذی الجوشن به کربلا.
۹ محرم اماننامه شمر به فرزندان امالبنین.
۹ محرم اعلام جنگ لشکر عمر سعد به امام(ع) و مهلت خواستن حضرت از عمر سعد.
۱۰ محرم واقعه عاشورا و شهادت امام حسین(ع)، اهل بیت(ع) و یارانش.
۱۱ محرم محرم حرکت اسرا به سوی کوفه
۱۱ محرم دفن شهدا توسط بنی اسد (از اهل غاضریه)
۱۲ محرم دفن شهدا بنابر نقلی دیگر
۱۲ محرم ورود کاروان اسرای کربلا به کوفه.
۱۹ محرم حرکت کاروان اسیران از کوفه به شام.
۱ صفر ورود اهل بیت(ع) و سر مطهّر امام حسین(ع) به شام.
۲۰ صفر اربعین حسینی
۲۰ صفر ورود اهل بیت امام(ع) به کربلا
۲۰ صفر بازگشت اهل بیت امام(ع) از شام به مدینه بنا بر برخی اقوال.
واقعه کربلا
نوشتارهای اصلی: واقعه عاشورا، کربلا، عاشورا، شهدای کربلا، خطبه امام حسین(ع) در روز عاشورا و اسیران کربلا
بیشتر منابع، دوم محرّم را روز ورود امام حسین(ع)به کربلا دانستهاند.[۱۰۶] عمر بن سعد نیز فردای آن روز به همراه چهار هزار نفر از مردم کوفه وارد کربلا شد.[۱۰۷] امام حسین(ع) در جواب پیام عمر بن سعد که چرا به اینجا آمده است، فرمود: «مردم شهرتان به من نامه نوشتند که بدینجا بیایم. اکنون اگر مرا نمیخواهند باز میگردم.»[۱۰۸] عمر بن سعد نامهای به عبیداللَّه بن زیاد نوشت و او را از سخن امام(ع) آگاه کرد.[۱۰۹] عبیداللَّه بن زیاد در جواب نامه عمر بن سعد، بیعت حسین(ع) و یارانش با یزید بن معاویه را درخواست کرد.[۱۱۰] گفتگوهای امام(ع) و ابن سعد، سه یا چهار بار تکرار شد.[۱۱۱] بنا بر برخی منابع امام و عمر ابن سعد توافق کردند که امام کربلا را ترک کند؛ اما این گفتوگوها با مخالفت عبیدالله عقیم ماند.[۱۱۲]
روز هفتم: بستن آب به روی حسین(ع)
در روز هفتم محرم، عبیدالله بن زیاد در نامهای از عمر بن سعد خواست که میان آب و حسین(ع) و یارانش جدایی افکند تا یک قطره از آن ننوشند. چون این نامه به دست عمر بن سعد رسید به عمرو بن حجاج زبیدی فرمان داد تا با پانصد سوار به کنار شریعه فرات برود و مانع دسترسی امام حسین(ع) و یارانش به آب شوند.[۱۱۳]
روز تاسوعا
نوشتار اصلی: روز تاسوعا
شمر بن ذی الجوشن بعدازظهر روز نهم محرم به عمر بن سعد پیوست. شمر (که از طایفه ام البنین بود) از ابن زیاد برای فرزندان ام البنین اماننامه گرفته بود[۱۱۴] که فرزندان ام البنین آن را نپذیرفتند.[۱۱۵] وقتی امام(ع) از نیت دشمن برای حمله در روز تاسوعا آگاه شد، به برادرش عباس فرمود:
«اگر میتوانی آنان را راضی کن که جنگ را تا فردا به تأخیر اندازند و امشب را به ما مهلت دهند تا با خدای خود راز و نیاز کنیم و به درگاهش نماز بگزاریم. خدا میداند که من نماز و تلاوت قرآن را بسیار دوست میدارم».[۱۱۶]
عباس نزد سپاهیان دشمن رفت و درخواست امام(ع) را به اطلاع آنان رساند. ابن سعد با مهلت یک شبه به امام حسین(ع) و یارانش موافقت کرد.[۱۱۷] در این روز خیمههای امام حسین(ع) و اهل بیت و یارانش محاصره شد.
شب عاشور
نوشتار اصلی: شب عاشورا (وقایع)
امام حسین(ع) در اوایل شب یاران خود را جمع کرد و رو به آنان گفت:
آگاه باشید که من به شما اجازه (رفتن) دادم. پس همه با خیالی آسوده بروید که بیعتی از من بر گردن شما نیست. اکنون که سیاهی شب شما را پوشانده، آن را مَرکبی (سوار) برگیرید و بروید.
در این هنگام ابتدا اهل بیت امام حسین(ع) و سپس یاران آن امام هر یک در سخنانی حماسی، اعلام وفاداری کردند و بر فدا کردن جان خویش در دفاع از امام حسین(ع) تأکید کردند.[۱۱۸]
روز عاشورا
نوشتار اصلی: روز عاشورا (وقایع)
امام حسین(ع) پس از اقامه نماز صبح،[۱۱۹] صفهای نیروهای خود (۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده)[۱۲۰] را منظم کرد. امام حسین(ع) برای اتمام حجت با دشمن، سوار بر اسب شد و همراه با گروهی از یاران به سوی لشکر دشمن پیش رفت و آنان را موعظه کرد.[۱۲۱]
یکی از وقایع صبح عاشورا کنارهگیری حر بن یزید ریاحی از لشکر عمر بن سعد و پیوستن به اردوگاه امام(ع) بود.[۱۲۲]
در ابتدای جنگ، حملات به صورت گروهی انجام شد. طبق بعضی روایات تاریخی، تا ۵۰ تن از یاران امام حسین(ع)، در اولین حمله به شهادت رسیدند. [۱۲۳] پس از شهادت اصحاب غیرهاشمی، یاران بنیهاشمی امام حسین(ع) برای نبرد پیش آمدند. اولین کسی که از بنی هاشم از امام حسین(ع) اجازه میدان طلبید و به شهادت رسید، علی اکبر بود.[۱۲۴] پس از او دیگر خاندان امام نیز یکی پس از دیگری به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. ابوالفضل العباس(ع)، پرچمدار سپاه و محافظ خیمهها نیز در نبرد با نگهبانان شریعه فرات به شهادت رسید.[۱۲۵]
پس از شهادت بنیهاشم، امام حسین (ع) عازم نبرد شد؛ اما از سپاه کوفه تا مدتی کسی برای رویارویی با آن حضرت پا پیش نمینهاد.[۱۲۶] پیادگان تحت امر شمر بن ذی الجوشن، امام(ع) را احاطه کرده بودند، ولی همچنان پیش نمیآمدند. شمر آنها را به حمله تشویق میکرد.[۱۲۷] شمر به تیراندازان دستور داد امام را تیرباران کنند. از فراوانی تیرها، بدن امام پر از تیر شده بود.[۱۲۸] شمربن ذی الجوشن با گروهی از سپاهیان، از جمله سنان بن انس نخعی و خولی بن یزید اصبحی، به سوی حسین (ع) آمدند. شمر آنان را به تمام کردن کار امام(ع) تشویق کرد[۱۲۹] اما کسی نمیپذیرفت. او به خولی بن یزید دستور داد تا سر حسین (ع) را جدا کند؛ اما او نتوانست این کار را انجام دهد. شمر[۱۳۰] و به نقلی سنان بن انس[۱۳۱] از اسب پیاده شد و سر امام(ع) را جدا کرد و به دست خولی داد.[۱۳۲]
سرانجام زن و فرزندان امام را اسیر کردند و به کوفه و از آنجا به شام بردند. تنها از کشتن امام سجاد(ع) چون بیمار بود چشم پوشیدند.[۱۳۳]
اربعین حسینی
نوشتار اصلی: اربعین حسینی
اربعین حسینی روز ۲۰ ماه صفر و مصادف با چهلمین روز واقعه کربلا و شهادت امام حسین(ع) و یاران ایشان است. مشهور است که اسیران کربلا روز ۲۰ ماه صفر سال ۶۱ق در بازگشت از شام به مدینه به کربلا و زیارت امام حسین(ع)رفتند. برخی معتقدند[۱۳۴] که این زیارت در سال نخست نبوده است؛ چراکه به دلیل طولانیبودن مسافت، طی مسیر کاروان اسرای کربلا از کوفه به شام و بازگشت آنان به کربلا در مدت زمان ۴۰ روز ممکن نیست.[۱۳۵]
در مقابل، گروهی از نویسندگان معتقدند کاروان اسرای کربلا از شام به عراق رفت و در روز اربعین، به کربلا رسید و اُسرا پس از زیارت امام حسین(ع) به سمت مدینه حرکت کردند.[۱۳۶]
زیارت اربعین
نوشتار اصلی: زیارت اربعین
در حدیثی از امام حسن عسکری(ع) پنج نشانه برای مؤمن شمرده شده است. یکی از این پنج نشانه زیارت اربعین است. [۱۳۷] همچنین زیارت نامهای برای روز اربعین از امام صادق(ع) نقل شده است. [۱۳۸] شیخ عباس قمی این زیارت نامه را در مفاتیح الجنان در باب سوم بعد از زیارت عاشورا غیر معروفه، با عنوان «زیارت اربعین» نقل کرده است. به گفته قاضی طباطبایی زیارت روز اربعین نزد شیعیان زیارت «مَرَدّ الرَّأس» نیز خوانده میشود. [۱۳۹]
راهپیمایی اربعین
نوشتار اصلی: راهپیمایی اربعین
توصیه به زیارت اربعین باعث شده شیعیان، به ویژه ساکنان عراق، همهساله از نقاط مختلف به سوی کربلا حرکت کنند. این حرکت که غالباً پیاده انجام میشود و یکی از پرجمعیتترین راهپیماییها در جهان است. در سال ۱۳۹۲ ه.ش حدود ۲۰ میلیون زائر در این مراسم شرکت کردند. [۱۴۰] قاضی طباطبایی مینویسد که حرکت به سوی کربلا در روز اربعین از زمان ائمه اطهار(ع) در بین شیعیان رایج بوده و شیعیان حتی در زمان بنی امیه و بنی عباس نیز به این حرکت مقید بودند. [۱۴۱]
قیام عاشورا: دیدگاهها و پیامدها
نوشتار اصلی: قیام امام حسین
درباره حرکت امام حسین(ع) از مدینه به مکه و از آنجا به طرف کوفه و جنگ با سپاهیان عمر سعد در کربلا، دیدگاههای مختلفی وجود دارد. در یک دیدگاه این حرکت به قصد قیام و پیکار نبود، بلکه صرفاً برای حفظ جان بود (دیدگاه شیخ علیپناه اشتهاردی).[۱۴۲] برخی نیز معتقدند حضرت برای تشکیل حکومت قیام کرد. از گذشتگان، سید مرتضی[۱۴۳] و در معاصر صالحی نجفآبادی[۱۴۴] (صاحب کتاب شهید جاوید) این دیدگاه را دارند. افرادی نیز مخالف این دیدگاهاند، مانند شیخ مفید، سید بن طاووس و علامه مجلسی.[۱۴۵]
قیام امام حسین(ع) باعث بیداری گروههای بسیاری شد. بلافاصله پس از شهادت امام حسین(ع) حرکتهای انقلابی و اعتراضی آغاز شد و تا سالیان دراز ادامه یافت. اولین اعتراض، برخورد عبدالله بن عفیف[۱۴۶] با ابن زیاد و پس از آن قیام مردم سیستان بود. مردم مدینه نیز در اعتراض به واقعه عاشورا علیه یزید شوریدند که به واقعه حره شهرت یافت. پس از هلاکت یزید قیامها ادامه یافت که قیام توابین، قیام مختار، قیام زید بن علی(ع) و قیام یحیی بن زید از آن جمله است. ابومسلم خراسانی نیز با توجه به قیام امام حسین(ع)، قیام سیاه جامگان را با شعار یا لثارات الحسین پایهریزی کرد[۱۴۷]که به سقوط امویان انجامید.
قیامهای علویان علیه عباسیان نیز همگی از قیام امام حسین(ع) الگو گرفتند، از جمله قیام محمد بن عبدالله علیه منصور عباسی، قیام ابراهیم باخمرا، قیام شهید فخ.
سوگواری
عطار نیشابوری:
در تموز کربلا تشنه جگر سربریدندش!چه باشد زین بتر؟
با جگرگوشه پیمبر این کنند وانگهی دعوی داد و دین کنند!
کفرم آید هر که این را دین شمرد! قطع باد از بن زبانی کاین شمرد!
دانشنامه امام حسین، ج۱۰، ص۳۲۷-۳۲۸.
نوشتار اصلی: سوگواری محرم
سوگواری محرم، مجموعه آیینهایی است که شیعیان (و گاه غیرشیعیان) در ماه محرم در سوگ شهیدان کربلا انجام میدهند. سوگواری در آغاز با گریه و شعرخوانی صورت میگرفت؛ اما رفتهرفته مداحی، روضه خوانی، شمایل کشی، سینه زنی، تعزیه و جز آن به مراسم سوگواری افزوده شد. بیشتر این آیینها در دوران آل بویه، صفویه و قاجار شکل گرفتند. بنابر برخی گزارشها، اولین مرثیه خوانان بر حسین بن علی(ع) پس از واقعه عاشورا، زینب(س) و علی بن الحسین(ع) بودند.
ویژگیها و فضایل
نوشتارهای اصلی: اهل بیت(ع)، اصحاب کسا، مباهله، آیه تطهیر و حدیث ثقلین
امام حسین(ع) سپیدچهره بود.[۱۴۸]گاه عمامهای از خز[۱۴۹] وگاه عمامهای سیاه بر سر میگذاشت.[۱۵۰] موی سر و محاسن خود را خضاب مینمود.[۱۵۱] در بیشتر منابع حدیثی و تاریخی و رجالی کهن از شباهت وی به پیامبر اکرم(ص) سخن گفته شده[۱۵۲] و در روایتی شبیهترین فرد به پیامبر(ص) وصف شده است.[۱۵۳] در روایتی دیگر از امام علی(ع)، وی فرزندش حسین را شبیهترین فرد به خود از نظر خُلق و خو و رفتار، دانسته است.[۱۵۴]
نقش دو انگشتری او یکی «لااله الّااللّه، عُدَّهٌ للِقاءاللّه» و دیگری «ان اللّه بالغُ اَمْرِه» بود.[۱۵۵]
امام حسین(ع) پس از شهادت امام حسن(ع)، با وجود افرادی که به سن از وی بزرگتر بودند، شریفترین فرد از بنی هاشم به شمار میرفت[۱۵۶] و آنها در امور خویش با او مشورت میکردند و نظر او را بر رأی دیگران ترجیح میدادند.[۱۵۷] امام حسین(ع) ۲۵ بار، همراه با نزدیکانش، پیاده حج گزارد.[۱۵۸]
یعلی عامری از پیامبر(ص) نقل کرده است:[۱۵۹]
حُسَینٌ مِنّی و اَنا مِنهُ، اَحَبَّ اللهُ مَن اَحَبَّهُ، الحَسَنُ و الحسینُ سِبطانِ مِن الاَسباط (ترجمه: حسین، از من است و من، از حسینم. خداوند دوست میدارد هر کس را که دوستدار حسین(ع) است! حسن و حسین دو فرزند از فرزندان انبیایند.)
از سلمان فارسی نیز نقل شده است:[۱۶۰] رسول خدا(ص)، حسین(ع) را بر زانوی خویش نهاده او را میبوسید و میفرمود:
تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانی؛ تو امام و پسر امام و پدر امامان هستی؛ تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهای خدایی که ۹ نفرند و خاتم ایشان قائم ایشان است.
باز از سلمان روایت شده است که پیامبر(ص) فرمود:[۱۶۱]
ای سلمان! هر کس اینان را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر کس مرا دوست بدارد، خدا را دوست داشته است. سپس دستش را بر شانه حسین(ع) نهاد و فرمود: او، امام و پسر امام است، ۹ تن از نسل او، امامانی نیک و امین و معصوماند و نهمین آنان، قائم (قیام کننده) ایشان است.
پیامبر خدا(ص) بارها فرمود:[۱۶۲]
حسن(ع) و حسین(ع) فرزندان من هستند، هر کس آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست داشت خدا را دوست دارد و هر که خدا را دوست داشت وارد بهشت میشود و هر کس آنها را بد بدارد مرا بد داشته و هر که مرا بد داشته خدا را بد داشته و هر که خدا را بد بدارد وارد جهنم میشود.
ابوهریره نیز گفته است که:[۱۶۳] رسول خدا(ص) فرمود:
هر کس این دو فرزندم –حسن و حسین- را دوست بدارد مرا دوست داشته و هر که با آنان دشمنی ورزد با من دشمنی نموده است.
دشمنان امام نیز به فضائل او معترف بودند، چنان که معاویه میگفت حسین همچون پدرش علی اهل غدر و حیله نیست.[۱۶۴] عمرو بن عاص او را محبوبترین فرد از زمینیان نزد اهل آسمان میدانست.[۱۶۵]
او همواره احترام برادرش، امام حسن(ع)، را پاس میداشت و در برابرش سخن نمیگفت،[۱۶۶] هیچگاه جلوتر از وی راه نمیرفت و در جایی که هر دو حضور داشتند، در سخن گفتن، بر او پیشی نمیگرفت و اظهار نظر نمیکرد.[۱۶۷] حتی با اینکه بسیار بخشنده بود و در مدینه به جود و کرم شناخته شده بود[۱۶۸] اما در بخششهایش نیز سعی داشت به امام حسن(ع) احترام گذارد. گفتهاند محتاجی به نزد امام حسن(ع) آمد و از او کمک خواست، امام حسن(ع) مبلغی را به او کمک کرد. این مرد سپس برای دریافت کمک بیشتر نزد امام حسین(ع) رفت و امام(ع) پس از آگاهی از عطایای امام حسن(ع) جهت پاسداشت حرمت برادرش یک دینار کمتر از او به فقیر کمک کرد.[۱۶۹]
وی با مسکینان مینشست، دعوت آنان را میپذیرفت و با آنان غذا میخورد و آنان را نیز به خانه خود دعوت میکرد و آنچه در منزل داشت از ایشان دریغ نمیکرد.[۱۷۰] اگر سائلی از او درخواست میکرد و امام در حال نماز بود، نمازش را کوتاه میکرد و هر چه در اختیار داشت، به او میداد.[۱۷۱] او غلامان و کنیزانش را در قبال خوش رفتاریشان آزاد میکرد. گفتهاند کنیزی را که معاویه همراه با اموال و لباسهای فراوانی برایش هدیه فرستاده بود، در ازای خواندن آیاتی از قرآن و سرودن شعری درباره فنای دنیا و مرگ انسانها آزاد کرد و اموال را بدو بخشید.[۱۷۲] حتی یک بار یکی از غلامانش کار ناشایستی کرد که درخور عقاب بود ولی چون غلام آیه وَالْعَافِینَ عَنِ النَّاسِ (ترجمه: و از مردم در میگذرند)[ ۳–۱۳۴] خواند، او را بخشید؛ و چون غلام گفت: وَاللَّـهُ یحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (ترجمه: و خداوند نکوکاران را دوست دارد.)[ ۳–۱۳۴] امام او را در راه خدا آزاد کرد.[۱۷۳] وی دَین اسامه بن زید را، که در بستر بیماری افتاده و از پرداختش عاجز مانده بود، از جانب او پرداخت.[۱۷۴]
بنابه روایتی، زمین و اشیایی را که به او ارث رسیده بود، پیش از دریافت آن بخشید.[۱۷۵] دیه مردی را در ازای پاسخ به سه پرسش به طور کامل پرداخت و انگشتریاش را نیز بدو عطا کرد.[۱۷۶] بخشش او به حدی بود که زن و مردی یهودی به سبب این خلق نیکوی او مسلمان شدند.[۱۷۷] او به آموزگار فرزندانش مال و لباس بسیار بخشید و دهانش را از دُرّ پرکرد، در حالی که میگفت این جبران کننده تعلیم تو نیست.[۱۷۸] درباره حلم امام(ع) گفتهاند که وقتی مردی شامی به او و پدرش ناسزا گفت، از او درگذشت و او را مورد لطف قرار داد.[۱۷۹] گفته شده است اثر انبان آذوقهای که برای ایتام و مساکین بر پشتش حمل میکرد، در روز شهادت آشکار بود.[۱۸۰]
گفتهاند هنگام توهین مروان به مادر امام(ع)، وی قاطعانه با مروان برخورد کرد.[۱۸۱] همچنان که در برابر سبّ امام علی(ع) از سوی امویان، به شدت واکنش نشان میداد.[۱۸۲]
حائر حسینی یا حرم امام حسین(ع) به مقبره امام حسین(ع) امام سوم شیعیان در کربلا و منطقه پیرامون آن گفته میشود. کمترین فواصل ذکر شده در احادیث برای محدوده حرم، ۲۰ و ۲۵ ذراع از مدفن امام است. بر این اساس، قطر تقریبی حائر را ۲۲ متر شمردهاند[۱۸۳] پیشینه احداث بنا برای مزارِ امام حسین(ع) به نخستین سالهای پس از شهادت ایشان بازمیگردد. از نصب صندوق و ایجاد سقف و بنایی کوچک بر روی مدفن تا سال ۶۵ ق گزارشهایی وجود دارد. ظاهرا نخستین بقعه حائر حسینی را مختار بن ابوعبید ثقفی (مقتول در ۶۷)، پس از پیروزی در قیام خود در سال ۶۶ ساخت.[۱۸۴] برخی احادیث منقول از امام صادق(ع)، درباره آداب و کیفیت زیارت مزار امام حسین(ع)، [۱۸۵] نشان دهنده برپا ماندن این بنا تا زمان ایشان است.[۱۸۶]
در ادوار بعد، اشخاص یا حکومتها اقدامات عمرانی متعددی در حرم و حائر حسینی انجام دادند.[۱۸۷] در زمان حکومتهای آل بویه، جلایریان، صفویه و قاجاریه، برای توسعه و بازسازی و تزیین حرم حسینی، اقدامات اساسی و گستردهای صورت گرفت.[۱۸۸]
تخریب آرامگاه
نوشتار اصلی: تخریب حرم امام حسین
برخی خلفای عباسی، از جمله هارون الرشید و متوکل، بارها بنای حائر را ویران نمودند. متوکل برای محو اثر قبر و بازداشتن مردم از زیارت، دستور داد زمین حائر را شخم بزنند و بر مقبره آب ببندند.[۱۸۹] مهمترین تخریب بنای حرم در دورههای اخیر، در ۱۲۱۶ق و در جریان حمله نخست وهابیان به کربلا روی داد. در این حمله، حرم حسینی به شدت تخریب شد و اموال آن به غارت رفت.[۱۹۰] همچنین در سال ۱۹۹۱ میلادی (۱۳۷۰ شمسی) رژیم بعث عراق به حرم حمله کرد و گنبد امام حسین(علیه السلام) را نیز مورد هدف داد. [۱۹۱]
زیارت امام حسین
نوشتار اصلی: زیارت امام حسین
بر اساس منابع تاریخی، اولین زائر قبر امام حسین(ع) جابر بن عبدالله انصاری بود که به همراه عطیه عوفی خود را در اربعین شهادت امام از مدینه به کربلا رساندند.[۱۹۲] سید بن طاووس در لهوف معتقد است حضرت زینب(س) و سایر اسرای کربلا نیز در این روز خود را به کربلا رسانده بودند.[۱۹۳]
یکی از برترین و پرفضیلتترین اعمال، زیارت امام حسین(ع) در کربلا است[۱۹۴] برخی از فضائلی که در روایات به آنها اشاره شده عبارتاند از:[۱۹۵]
ثواب زیارت خداوند در عرش
مباهات خداوند به زائران
همجواری پیامبر، علی و فاطمه(ع)
دعای پیامبر و امامان(ع)
عاقبت به خیر شدن
زیاد شدن روزی
طولانی شدن عمر
دفع خطرات
آمرزش گناهان گذشته و آینده[۱۹۶]
استجابت دعا
دعای فرشتگان
ثوابهای فراوان [۱۹۷]
آداب زیارت
زیارت امام حسین آداب خاصی دارد؛ از جمله:
روزه گرفتن در سه روز قبل از سفر
اجتناب از خوردن غذاهای لذیذ
زیارت با حالت حزن و اندوه و غصه
پرهیز از استعمال عطر و گلاب
زیارت با سر و صورت و لباس آشفته
غسل قبل از زیارت با آب فرات
رفتن به زیارت با پای پیاده.[۱۹۸]
ایام زیارتی خاص
شب و روز جمعه[۱۹۹]
روز عرفه[۲۰۰]
ماه رجب به ویژه اول و نیمه آن
ماه شعبان به ویژه شب و روز نیمه شعبان
روز میلاد (مشهور: ۳ شعبان)
هر روز ماه رمضان به ویژه نیمه و دهه آخر آن
شب اول و شب آخر ماه رمضان
شبهای قدر به ویژه شب بیست و سوم
شب عید فطر و قربان
روز مباهله (۲۴ ذی الحجه)
روز نزول سوره هل أتی (۲۵ ذی الحجه)
شب عاشورا
روز عاشورا [۲۰۱]
اربعین [۲۰۲]
زیارتنامهها
در کتاب جامع زیارات معصومین، ۲۶ زیارت مطلقه که در همه زمانها میشود خواند و ۳۳ زیارت که در زمانهای خاص خوانده میشود برای امام حسین(ع) جمع آوری شده است. زیارت عاشورا، زیارت وارث و زیارت ناحیه مقدسه از معروفترین این زیارتنامهها هستند.
پانویس
ابن عنبه، احمد، عمده الطالب، ص۶۴
الکلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۴۱؛ طوسی، ۱۴۰۱، همانجا؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۹۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، خامسه۱، ص۳۶۹؛ شیخ مفید، المقنعه، ص۴۶۷؛ الموفق بن احمدالخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۱۴۳
ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۳۹۹؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۶؛ محمد بن احمد دولابی، الذریه الطاهره، ص۱۰۲، ۱۲۱؛ ابوالفرج اصفهانی، ص۵۱؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۴؛ محمد بن جریرالطبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۲، ص۵۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۷؛ علی بن الحسین المسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۱۳
مجلسی، بحار الانوار، ج۴۴، ص۲۰۱؛ شیخ مفید، مسار الشیعه، ص۶۱؛ محمد بن المشهدی، المزار[الکبیر]، ص۳۹۷؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص۸۲۶ و۸۲۸؛ سید بن طاوس، اقبال الاعمال، ص۶۸۹-۶۹۰
ابن سعد، طبقات الکبری، ج۶، ص۴۰۰-۴۰۱
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۳۲۳؛ قس: ابن حنبل، مسند احمد، ج۶، ص۳۴۰؛ محمد بن احمد دولابی، الذریه الطاهره، ص۱۰۶
ابن حنبل، المسند، ج ۱، ص ۹۸، ۱۱۸؛ بخاری، الادب المفرد، ص ۱۷۷؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج ۶، ص ۳۳ـ۳۴
ابن بابویه، علل الشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، ج ۱، ص ۱۳۷ـ۱۳۸؛ طوسی، الامالی، ص ۳۶۷ـ۳۶۸
ابن عساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ج ۱۳، ص ۱۷۱
ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفه الصحابه، ج ۲، ص ۱۰
ابن عساکر، تاریخ مدینه الدمشق، ج ۱۳، ص ۱۷۰
حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۶۵
شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۵
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۵۱؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۶۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۲۱۳؛ طبرانی، ج۳، ص۹۴؛ مفید، الارشاد، ج۲، ص ۲۷
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸۱
عندلیب، ثارالله، مرکز مطالعات راهبردی خیمه، ص۴۷
جواد محدثی، فرهنگ عاشورا، ص۳۹
ابن ابی الثلج، ص۲۸؛ ابن طلحه شافعی، ج۲، ص۳۷۴.
برای فهرستی از القاب آن حضرت رجوع کنید به ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۸۶
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۸۶
ر.ک: حِمْیری، ص۹۹ـ۱۰۰؛ ابن قولویه، ص۲۱۶ـ۲۱۹؛ طوسی، ۱۴۱۴، ص۴۹ـ ۵۰؛ مجلسی، ج۳۷، ص۹۴ـ۹۵.
مطهری در خدمات متقابل اسلام و ایران، ص ۱۳۱-۱۳۳؛ شریعتی در تشیع علوی و تشیع صفوی، ص۹۱؛ دهخدا در لغت نامه؛ جعفر شهیدی در زندگانی علی ابن الحسین(ع)، ص۱۲ و یوسفی غروی، تقیزاده، سعید نفیسی و کریستین سن از جمله کسانی هستند که نظری متفاوت دارند
سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۶، ص۴۴۹
شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵
سید محسن امین، اعیانالشیعه، ج۶، ص۴۴۹
مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص ۵۷؛ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۴۶ـ۲۴۷؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶
مصعب بن عبدالله، کتاب نسب قریش، ص ۵۷
مقریزی، امتاع الأسماع، ج۶،ص:۲۶۹
اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۷۸
اصفهانی، الاغانی، ج۲۱، ص۷۸
المفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵
سبط ابن جوزی، تذکره الخواص، ج۱، ص۲۴۹
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ علی بن زید بیهقی، لباب الأنساب و الألقاب و الأعقاب، ج۱، ص۳۴۹؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۷،۱۱۳
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۷-۵۹؛ ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسله العلویه، ج۱، ص۳۰؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد فی معرفه حججاللّه علیالعباد، ج۲، ص۱۳۵
دلائل الامامه، (منسوب به) محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۷۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۷؛ ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ج۲، ص۶۹
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۶۸؛ ابونصر سهل بن عبداللّه بخاری، سرّالسلسله العلویه، ج۱، ص۳۰
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ ابن سعد،الطبقات الکبری، ج۳، ص۲۱۴
مُصْعَب بن عبداللّه، کتاب نسب قریش، ج۱، ص۵۹؛ محمد بن محمد مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۳۵؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۹؛ دلائل الامامه، (منسوب به) محمد بن جریر طبری آملی، ج۱، ص۷۴
ابن طلحه شافعی، مطالب السؤول فی مناقب ال الرسول، ج۲، ص۶۹
حسین بن علی کاشفی، روضه الشهداء، ج۱، ص۳۸۹ـ۳۹۰؛ امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۴
ابن سعد، ج ۶، ص۳۹۹.
طبرسی، احمد بن علی؛ الاحتجاج، مشهد، مرتضی، چاپ اول، ۱۴۰۳، ج۲، ص۴۴۶.
ابن سعد، ج۱، ص۲۱۷.
موسوعه کلمات الرسول الاعظم، ج۶، کتاب الحسنین(ع)؛ کتاب اهل البیت(ع)، ص۲۲، به نقل از شرح الاخبار، ج۳، ص۷۴
سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۳
احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۵، ص۳۵۴؛ الترمذی، سنن، تحقیق عبدالرحمن محمد عثمان، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن حبان، صحیح، ج۱۳، ص۴۰۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۱، ص۲۸۷
الدینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۹-۳۰؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۷۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۲۲، ص۳۲۸.
النمیری، عمر بن شبه، تاریخ المدینه المنوره، ج۳، ص۷۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹۴؛ الذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق عمر عبدالسلام تدمری، ج۵، ص۱۰۰؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۴۰ ؛ البغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۲.
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۸، صص۲۵۳-۲۵۴؛ کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۰۷.
تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص ۵۷۳.
تاریخ طبری، ج۴، ص ۲۶۹.
دانشنامه امام حسین، ج۲، ص ۳۳۱.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص ۲۱۶-۲۱۷؛ مالقی، التمهید و البیان، ۱۱۹-۱۹۴؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج ۵، ص ۷۰۶؛ عاملی، جعفر مرتضی، الحیاه السیاسیه للامام الحسن(ع)، ۱۴۰ به بعد؛ به نقل از دایره المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۶۷۸.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۸۷، ۲۱۳، ۲۴۶، ۳۲۳؛ مسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۱۰۴ـ۱۱۴، ۱۳۶.
نصر بنمزاحم، وقعه الصفین ص۱۱۴ـ۱۱۵.
ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینه المنوره:اخبار المدینهالنبویه، ج۱، ص۲۲۷؛ نهج البلاغه، نامه ۲۴.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۹۷-۴۹۸.
ر.ک: ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۸۱؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۵۵ـ ۳۵۶؛ مفید، الارشاد، بیروت ۱۴۱۴، ج۱، ص۲۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۴۲، ص۲۳۴-۲۳۵ و ۲۹۴ـ ۲۹۵.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج ۵، ص ۱۶۵.
کشی، پیشین، ص۱۱۰؛ و علامه مجلسی؛ پیشین، ج۴۴، ص۶۱.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۱۶۶؛ ابنالجوزی؛ المنتظم، ج۵، ص۱۸۴ و ابن¬کثیر؛ البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹.
المفید، الارشاد، قم: سعید بن جبیر، ۱۴۲۸ق، ص۲۹۰.
صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۷ـ۲۵۸؛ خزاز رازی، ص۱۳ـ۱۴، ۲۳، ۲۸ـ۲۹، و خزاز رازی، ص۲۱۷، ۲۲۱ـ۲۲۳.
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۴، ص۳۱۹؛ کلینی، ج۱، ص۳۰۱ـ۳۰۲؛ خزاز رازی، ص۲۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۱ـ۴۲۳؛ نیز برای اعتراف محمد حنفیه به امامت آن حضرت ر.ک: همان، ج۱، ص۴۲۳.
الارشاد(کنگره،۱۴۱۳ق)، ج۲، ص۳۰ـ۳۱.
طبرسی، فضل بن حسن، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۳ـ۴۲۴.
صدوق، الامالی، ص۴۲۵؛ همو، التوحید، صص۳۰۷ـ۳۰۸.
صدوق، عیون اخبار الرضا، ج۱، ص۶۸؛ خزاز رازی، ص۲۳۰ـ۲۳۴.
فضل بن حسن طبرسی، ۱۴۱۷، ج۱، ص۴۲۳؛ برای نمونه ر.ک: صفار قمی، ص۲۹۱؛ ابن بابویه، کمال الدین و تمام النعمه، ص۵۳۷؛ طوسی، ۱۴۰۱، ج۵، ص۴۷۰؛ قطب راوندی، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۴۶؛ دلائل الامامه، ص۱۸۱ـ۱۸۳، ۱۸۶، ۱۸۸ـ۱۸۹؛ ابن عساکر، ج۱۴، ص۸۲؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۵۷، ۵۹ـ۶۰؛ مجلسی، ج۴۴، ص۱۸۵ـ۱۸۶؛ هاشم بن سلیمان بحرانی، ج۲، ص۸۳ـ۲۳۰.
شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۳۲؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۸۷.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۴۵۸ـ۴۵۹؛ مفید، ج۲، ص۳۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۲؛ دینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۲.
طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۹۶ و مجلسی، بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۲۷.
حرانی، تحف العقول، صص۲۳۷-۲۳۹؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، صص۷۹-۸۱.
دینوری، الاخبار الطوال، صص۲۲۴-۲۲۵؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، صص۱۲۰-۱۲۱؛ دینوری، الامامه والسیاسه، ج۱، صص۲۰۲-۲۰۴.
دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۲۰۸-۲۰۹؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۳۹
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۸؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۳۷ـ۳۳۹، ۳۴۲ـ۳۴۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۰۳.
ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۹۱.
الدینوری، ابوحنیفه احمد بن داوود، الاخبار الطوال، ص۲۲۴؛ کشّی، محمد بن عمر؛ رجال الکشی، ص۴۸.
ابن سعد، ج۶، ص۴۲۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۲۲؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۳۴۹ـ۳۵۰؛ صدوق، امالی، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
نجمی، ص۳۴۰.
گروهی از تاریخپژوهان، تاریخ قیام و مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۳۹۲.
تاریخ یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۵۳؛ ابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، ص۱۱۶
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۳۸.
بَلاذُری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ص۳۴۱؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ص۳۴.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۱ و ابن اثیر،الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۱۶.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۲۸؛ شیخ صدوق، پیشین، صص۱۵۲-۱۵۳.
شیخ صدوق، پیشین، ص۱۵۲.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۵.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۶؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۶.
بلاذری، انساب الاشراف، صص۱۵۷-۱۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد، صص۳۶-۳۷ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۳۰.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۸.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۵۸؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۵۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۳۸.
سید بن طاوس؛ اللهوف، ص۲۴.
طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۳۵۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۴۷؛ مقتل الحسین(ع)، پیشین، ص۳۹و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۱.
ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری، اخبار الطوال، ص ۲۴۳؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص ۳۹۵
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۶۰؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۳۸۱
الکوفی، ابن اعثم؛ الفتوح، ج۵، ص۶۹؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۲۰ و علی بن عیسی إربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۳.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۸ و مسکویه، پیشین، ص۶۷ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۱.
الحموی، یاقوت؛ پیشین، ج۴، ص۱۸۳.
شیخ مفید، الارشاد، ص۸۴؛ مسکویه، پیشین، ص۶۸ ؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲.
عبدالرزاق الموسوی المقرم، مقتل الحسین(ع)، ص۱۹۲.
شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۸۵.
ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۸۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۴؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۶۸؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲؛ و ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۹۶.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۳؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۷۶؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۰۹؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۲.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، صص۲۵۳-۲۵۴؛ الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، صص۸۵-۸۶.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۶؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۱.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۱؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۶.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴؛ مسکویه، پیشین، ص۷۱.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۴؛ شیخ مفید، الارشاد، ص۸۷؛ مسکویه، پیشین، ص۷۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۵.
ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۵؛ احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۱۸۰؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۲؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۸۶.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۵؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۶.
الطبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۱۵؛ الخوارزمی، پیشین، ص۲۴۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۶.
الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۷؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۱؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۱۷؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۷.
الارشاد، ج۲، ص۹۱-۹۴؛ إعلام الورى بأعلام الهدى، ص ۲۳۹
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۳
احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۹۵؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۲؛ و ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶، و ابن اعثم الکوفی، الفتوح، ج۵، ص۱۰۱؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۵۹.
الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۱، ص۲۵۲. احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳،ص۳۹۶-۳۹۸.
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۷ و شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۹۹ و الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۹
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۲۹-۴۳۰
بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۳۶۱-۳۶۲؛ ابوالفرج الاصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۸۰؛ ابوحنیفه احمد بن داوود الدینوری، الاخبار الطوال، ص۲۵۶؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵،ص۴۴۶؛ جعفر ابن نما، مثیرالاحزان، ص۶۸؛ ابن طاووس، اللهوف علی قتلی الطفوف، ص۴۹
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵،ص۴۴۶-۴۴۹؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۱۰۸.
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۲؛ شیخ مفید؛ الارشاد، ج۲، ص۱۱۱؛ ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۲، ص۸۰ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷.
احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۷- ۴۰۸
شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۱-۱۱۲؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۳۵؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ص۱۱۱
احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۴۰۷-۴۰۹؛ و محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۷۷؛ ابوالفداء اسماعیل بن عمر ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۸۷.
شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ الموفق بن احمد الخوارزمی، مقتل الحسین(ع)، ج۲، ص۳۶؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۶۹.
محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۰- ۴۵۳؛ ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۱۸؛ مسعودی،مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۸؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۱۲؛ سید بن طاوس، اللهوف، ص۱۲۶
محمد ابن سعد، کتاب الطبقات الکبیر، ج۶، ص۴۴۱ و ج۳، ص۴۰۹؛ محمد بن جریر الطبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۵، ص۴۵۳؛ و علی ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبین، ص۱۱۸؛ علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب، ج۳، ص۲۵۸
شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص۱۸۵.
نوری، ص۲۰۸ – ۲۰۹؛ قمی، ص۵۲۴ -۵۲۵
ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۲، ص۵۸۹
ابن طاووس، ص۲۲۵
طوسی، ج۶، ص۵۲
طوسی، ج۶، ص۱۱۳
قاضی طباطبایی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص۲
سایت خبری فردا
قاضی طباطبایی، سید محمد علی، تحقیق درباره اول اربعین حضرت سیدالشهدا(ع)، ص۲
اشتهاردی، علی پناه، هفت ساله چرا صدا درآورد؟، ص ۱۵۴
شریف مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۱۷۶
صالحی نجفآبادی، شهید جاوید، ص۱۵۹.
محمد صحتی سردرودی، ۱۳۸۵، ص ۲۹۶-۲۹۹.
ابنکثیر،البدایه و النهایه، بیروت، ۱۴۰۸، ج۸، ص۱۹۱؛ طبری، ج۵، ص۴۵۹؛ ابناثیر، الکامل، ج۴، ص۸۳
انساب الاشراف، ج۹، ص۳۱۷
ناطق بالحق، ص۱۱.
طبرانی، ج۳، ص۱۰۱.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۵؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۶، ص۴۶؛ طبرانی، ج۳، ص۱۰۰.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳ـ ۴۱۷؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۶، ص۳، ۱۵.
بلاذری، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۶، ۴۵۳؛ محمد بن احمد دولابی، الذریه الطاهره، ص۱۰۴؛ طبرانی، ج۳، ص۹۵؛ ناطق بالحق، ص۱۱؛ مفید، ج۲، ص۲۷.
ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۲۶۱؛ بخاری، ج۴، ص۲۱۶؛ ترمذی، ج۵، ص۳۲۵.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳؛ بلاذری، انساب الاشرفا، ج۲، ص۱۲۳.
کلینی، ج۶، ص۴۷۳ـ۴۷۴؛ صدوق، الامالی، ص۱۹۳، ۵۴۳.
یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۶؛ ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۴ـ۴۱۵.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۰؛ طبرانی، ج۳، ص۱۱۵؛ ابن عبدالبرّ، ج۱، ص۳۹۷.
احمد بن حنبل؛ مسند احمد، ج۴، ص۱۷۲؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۷۷ ؛ القزوینی، محمد بن یزید؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۵۱.
شیخ صدوق؛ کمال الدین، ج۱، ص۲۶۲؛ سیدبن طاوس؛ الطرائف، ج۱، ص۱۷۴ و قمی، علی بن محمد؛ کفایه الاثر، ص۴۶؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۴۶ – کمال الدین صدوق، ص۱۵۲.
قمی، کفایه الاثر، ص۴۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۶، ص۳۰۴.
طبرسی؛ اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۴۳۲؛ المقریزی، پیشین، ج۶، ص۱۱ و خرگوشی نیشابوری، ابو سعید، ۱۴۲۴، ج۵، ص۳۳۴.
ابن سعد؛ پیشین، ج۱۰، ص۲۶۶؛ احمد بن حنبل؛ مسند احمد، ج۲، ص۴۴۰ و حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۱۶۶. و نیز سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۴.
ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۳، ص۴۰.
ابن سعد، ج۶، ص۴۰۸؛ ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۷، ص۲۶۹.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۳، ص۴۰۱ و علامه مجلسی؛ پیشین، ج۴۳، ص۳۱۹.
ابوالفضل علی بن حسن طبرسی، مشکاه الانوار، ص۱۷۰ و محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۳۹۳.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۳.
شیخ صدوق؛ الخصال، ج۱، ص۱۳۵؛ علامه مجلسی؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۳۳ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۹، ص۴۴۷.
ابن سعد، ج۶، ص۴۱۳.
ابن عساکر، ج۱۴، ص۱۸۵.
ابن عساکر، ج۷۰، ص۱۹۶ـ۱۹۷؛ ابن حزم، ج۸، ص۵۱۵؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۴۷۶.
اربلی، کشف الغمع، ج۲، ص۴۷۸ـ۴۷۹.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۲ـ۷۳.
قاضی نعمان، ج۲، ص۳۳۹.
مجلسی، ج۴۴، ص۱۹۶؛ ابن ابی الدنیا، ص۱۴۰؛ کلینی، ج۴، ص۴۷؛ ابن بابویه، ۱۳۶۲ش، ج۱، ص۱۳۵ـ۱۳۶.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۸۳.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۳-۷۴.
ابن عساکر، ج۴۳، ص۲۲۴-۲۲۵.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۷۳.
احمدبن علی طبرسی، ج۲، ص۲۳.
ابن سعد، ج۶، ص۴۰۹ـ۴۱۰، ۴۱۵.
کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۵۱ـ۵۲، ۵۸ـ۶۰؛
کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۴۵ـ۲۵۰؛ طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۷۰ـ۷۳
مجلسی، بحار، ج۹۸، ص۱۷۷ـ۱۷۸، ۱۹۸ـ۱۹۹، ۲۵۹ـ۲۶۰
کرباسی، تاریخ المراقدالحسین و اهل بیته و انصاره، ج۱، ص۲۵۵ـ۲۵۹
طعمه، تاریخ مرقد الحسین و العباس، ص۸۷ـ ۹۳
کلیدار، تاریخ کربلاء و حائرالحسین(ع)، ص۱۷۱ـ۱۷۳
ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۹۵ـ۳۹۶؛ طوسی، الامالی، ص۳۲۵ـ۳۲۹
بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۳۰،ح ۶۲؛ برخی نیز نخستین زائر را عبیدالله بن حر جعفی میدانند (طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۴، ص۴۷۰)
اللهوف فی قتلی الطفوف، ص۱۱۴
۱۰ حدیث: جامع احادیث المعصومین، ج۳، صص۳۶-۳۹
اسرار عاشورا، ج۲، صص۱۰۳-۱۰۵؛ سایت غدیر
«من زار الحسین(ع) عارفاً بحقّه، غفر الله له ما تقدم من ذنبه و ما تأخر؛ هر کس امام حسین(ع) را با شناخت حق او زیارت کند، خداوند گناهان گذشته و آینده او را میآمرزد.» کامل الزیارات، ص۱۳۸، باب۵۴، ح۱
برخی از این ثوابها عبارتاند:
ثواب دو ماه اعتکاف و روزه در مسجدالحرام دارد.
ثواب هزار شهید دارد.
مفاتیح الجنان
کامل الزیارات، ص۱۱۳
کامل الزیارات، ص۱۶۴
کامل الزیارات، ص۱۷۳
شیخ مفید، کتاب المزار، ص۵۳
منابع
ابن ابیشیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، ج۸، ص۶۵، چاپ سعید محمد لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
ابن اثیر، علی بن ابی الکرم، الکامل فی التاریخ، بیروت: دارصادر-داربیروت، ۱۹۶۵.
ابن اثیر، علی، الکامل فی التاریخ، بیروت،دار صادر، ۱۳۸۶ ق.
ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، ج۳و۵، بیروت: دارالکتب العلمیه، ۱۹۹۲.
ابن الخشاب البغدادی، تاریخ موالید الائمه (المجموعه)، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی.
ابن الصباغ، الفصول المهمه فی معرفه الائمه، ج۲، تحقیق سامی الغریری،دار الحدیث، ۱۴۲۲.
ابن الطقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه و الدول الاسلامیه، تحقیق عبدالقادر محمد مایو، بیروت: دارالقلم العربی، ۱۹۹۷
ابن الفقیه، احمد بن محمد، البلدان، تحقیق یوسف الهادی، بیروت: عالم الکتب، چاپ اول، ۱۹۹۶.
ابن المشهدی، محمد بن جعفر، المزار [الکبیر]، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، ۱۴۱۹.
ابن حبان، صحیح، ج۱۳، تحقیق شعیب ارنؤوط، بیجا: الرساله، ۱۹۹۳.
ابن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف: مکتبه الصدیق، ۱۹۹۳؛ الطبقات الکبری، ج۱، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.
ابن سعد، محمد بن سعد بن منیع الهاشمی البصری (م ۲۳۰)،الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبد القادر عطا، بیروت،دار الکتب العلمیه، ط الأولی، ۱۴۱۰ق.
ابن شبّه نمیری، کتاب تاریخ المدینه المنوره:اخبار المدینهالنبویه، چاپ فهیم محمد شلتوت، (جده) ۱۳۹۹/۱۹۷۹، چاپ افست قم ۱۳۶۸ش.
ابن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، چاپ هاشم رسولی محلاتی، قم.
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴ و ۳، قم: علامه، ۱۳۷۹ق.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۴، بیروت:دار الفکر، ۱۴۱۵.
ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۵۴، بیروت: دارالفکر، ۱۴۱۵.
ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، بیروت: دارالفکر، ۱۹۸۶.
ابن کثیر، البدایه و النهایه، بیروت،دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، تبریز: مکتبه بنی هاشمی، ۱۳۸۱ق.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ترجمه حسین زوارئی، حقیقت، ۱۳۸۱ق.
ازدی، ابومخنف، مقتل الحسین(ع)، تحقیق و تعلیق حسین الغفاری، قم: مطبعه العلمیه، بیتا.
اشتهاردی، علی پناه، هفت ساله چرا صدا درآورد؟ چاپ اول، قم، انتشارات علامه، ۱۳۹۱.
اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۷، بیروت:دار احیاء تراث عربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.