بررسی دو خطبه ی حضرت زینب (س)

سخنی کلی درباره زینب (س) و طرز تفکراتش :

حضرت زینب دو خطبه ی اصلی ایراد فرموده اند یکی در کوفه و دیگری در شام و در مجلس یزید .

هردوی آنها از اهمیت بسیار بالایی برخوردارند ، هم از جهت مضمون و شیوایی سخن و هم از جهت رسوایی بنی امیه . ایشان نوه ی پیامبر اسلام (ص) با آن شیوه ی سهل و ممتنع در گفتار بودند و نیز دختر صاحب نهج البلاغه با آن همه فصاحت ، سخن آوری ، بلاغت و قدرت بیان و نیز خواهر دو امام معصوم یعنی امام حسن (ع) و امام حسین (ع) باز هم با آن علم لدنی ، سخنوری و تاثیر گذاری بر مخاطبان. پس نباید زیاد هم دور از ذهن و عجیب باشد که این چنین شگفتی آفرین باشد و همگان را به حیرت فرو ببرد .

او با آیات قرآن عجین است با آنها بزرگ شده و همراه شیر مادر به ذره ذره ی وجودش رسوخ کرده است ، لذا ما ، در هر دو خطبه ی ایشان می بینیم که اکثر سخنانشان مستند به آیات قرآن می باشد به شیوه ای که کسی یارای مخالفت با آنان را نیست ، چرا که نص صریح قرآن را می فرمایند .

او از احادیث جدش پیامبر (ص) و پدرش امام علی (ع) نیز استفاده کرده است .

نکته ی مهمی که باید به آن اشاره کرد این است که ایشان تمام ویژگیهای یک خطیب را دارا هستند . یک خطیب علاوه بر شیوایی و رسایی ، صراحت ، قدرت بیان و … باید شجاعت بیان حقایق را نزد هر کسی و در هر مجلسی را داشته باشد که او داشت در کوفه و یا در مجلس یزید با آن همه خفقان و ستم کاری بنی امیه آن هم به عنوان یک اسیر و در اوضاعی که کسی جرات   کوچکترین مخالفتی با آنها را نداشت ، او بی پروا به عنوان یک خطیب سخنرانی می کند و بنی امیه را که خود را پیروز میدان می دانند رسوا می کند . مثلاهنگامی که کاروان اسرا به دستور ابن زیاد از آن شهر عبور داده می شوند تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نماید ، ایراد خطبه از جانب حضرت زینب (س) اهداف ابن زیاد را معکوس می کند ، به طوری این کار را نیمه کاره رها می کند و کاروان را سریع تر بیرون می برند تا شورش به پا نشود .

در حقیقت او با سخنانش نهضت عاشورا را به بهترین و نیکوترین وجه ممکن به پایان می رساند . درست است که او در واقعه ی کربلا حضوری فعال داشت و از عناصر مهم و محوری ای حماسه ی بزرگ بود اما بخش عمده ی رسالتش زمانی آغاز شد که واقعه ی کربلا به ظاهر با شهلدت امام حسین (ع) خاتمه می یابد .

او همانند چراغی نورانی بود که هر کجا قدم گذاشت فضای تیره و تار جهالت را می زدود و آنجا را روشن می کرد و مردم با نور او جهل را می شناختند و در فضای مسومی که بنی امیه ایجاد کرده بودند ، به سوی حقیقت حرکت می کردند .

به عقیده ی من دادن این نقش به حضرت زینب (س) نمی تواند تصادفی یا اتفاقی باشد بلکه قطعا جنبه ی الهی داشت و مطابق اراده و مشیت باری تعالی بوده است . او همه ی معرکه ی عاشورا را در کلام آتشینش گرد آوری نموده است  که چنین کاری در تاریخ سابقه نداشته و نخواهد داشت .

او در آن زمان که زنان در حاشیه نگه داشته می شدند و سستی و ناتوانی را بر عقل و روحیه آنها تحمیل می کردند ، چنین سخنانی را بی پروا بر زبان راند و چنین نقشی را ایفا نمود . شاید به فرض محال اگر هم در زمان حال کسی پیدا شود که چنین سخنان فصیحانه ، عالمانه و بلیغانه ای را بیان کند ، با توجه به اوضاع زنان در این زمانه که بسیار با دوران تیره ی بنی امیه متفاوت است ، باز هم تعجب برانگیز است ، پس این جنبه را نیز درباره ی ایشان باید در نظر گرفت که کاری بس عظیم و بدون تکرار بوده است .

او در یک نیمروز  عزیزترین عزیزانش : برادران ، برادرزادگان ، عموزادگان و دو پسرش را در مقابل چشمانش تکه تکه کردند و بر اجسادشان اسب و شتر راندند و بر بازوهایش ریسمان بستندو بر ناقه ی عریان سوار کردند و بر او تازیانه زدند و به کاروان اسرا آب و غذا ندادند ، کودکان و خواهران اسیرش را تازیانه زدند و در حضور یزید بد مست پلید بردند . باز هم تسلیم نشد و  سرافرازانه از عزت اسلام و مسلمین دفاع کرد و قیام برادرش را نیز جاودانه نمود .

او بزرگترین درس امر به معروف و نهی از منکر را به بشریت داد و ایجاد نهادهای مدنی را در دیدن مصیبت دهای فراوان  محکم ایستاد ، تسلیم نشد ، به تمام بزرگ مردان درس مردانگی   آسیب شناسی کرد و بنی امیه را رسوا کرد .

هر قیامی برای اینکه پس از اتمامش خاموش نشود و از یادها نرود ، باید توسط شخص یا اشخاصی ماندگار شود و درباره ی آن تبلیغ شود ، به نظر اینجانب ، شاید بنی امیه به این دلیل در صحرای نینوا بر امام حسین و یارانشان تاختند که کسی در آنجا حضورنداشته باشد و دور از انظار عمومی باشد تا حقانیت آنها دیده نشود و کار زشتشان زیر سوال نرود ، تا به راحتی به اهل بیت پیامبر (ص) بی حرمتی کند و با آنها بجنگد ، سپس خود را محق جلوه دهد و تبلیغات روان گردان راه بیاندازد ، اما این زینب کبری (س) بود که نگذاشت چنین اتفاقاتی به وقوع بپیوندد و با سخنان غرای خود این سیاست بنی امیه را در نطفه خفه کرد و طنین فریادش در گوش زمانه ادامه دارد .

   او برای همه ی ادوار بود و در همه ی زمانها تازگی دارد ، به همین دلیل زینب (س) برای این کار انتخاب شد نه شخص دیگری .زینب (س) فرزند علی (ع) و زهرا (س) و نوه ی پیامبر (ص) است . او خواهر حسنین (ع) است . چه کسی بهتر از او می تواند از اهل بیت دفاع کند ؟ چه کسی بهتر از او حقانیت اسلام و امام حسین (ع) و یارانش را ثابت می کند ؟

او نظاره گر شهادت پدر و مادرو برادرانش بوده است . نظاره گر توطئه های اقوام مختلف علیه پدرش علی (ع) و نیز غصب خلافت او بوده است . این همه سکوت و بغض به یکبارگی در کوفه و نیز در شام و در مجلس یزید ، سرباز می کند و جاری می شود .

او در این موقع زنی پنجاه و چار یا پنجاه و پنج ساله بوده است .  که انواع اعمال فشار و دسیسه هارا تجربه کرده است و اکنون کوله بار اسارت را بر دوشش نهاده اند اما پرچم مرجعیت امت را در بستری از هجران به اهتزاز درآورده است تا کاخ امویان را درهم شکند . گرچه او بعد از واقعه ی کربلا زیاد نزیست ، اما در همان اندک زمان ، انقلابی به پا کرد و بذر آگاهی را در سرار جامعه ی جهل زده پراکند . بذری که بعد از زمانی اندک سربرآورد و دستگاه بنی امیه را از هم پاشانید .

در حقیقت او با سخنان آگاهانه و حکیمانه اش زمینه ی سقوط آنها را فراهم کرد و آخرین ضربه را بر پیکر حکومت اموی وارد کرد .هر کدام از اهل بیت ضرباتی بر بنی امیه وارد کردند اما شرایط غم انگیزی که در آن زمان بر جامعه ی اسلامی حاکم بود اجازه ی ریشه کن کردن ستم اموی را نمی داد ، اما پس از حادثه ی کربلا این زینب کبری (س) بود که با بهره گیری از ثمره ی ضربات پیشین  و به پشتوانه ی پدر و برادرانش و با سلاح سخنان روشنگرانه اش آخرین ضربه را بر پیکر مجسمه ی کفر  وارد کرد و زمینه ی پاک شدن جامعه را از وجود پلیدشان ، فراهم کرد . آیا اگر افشاگری های زینب نبود امروز نامی از انقلاب عاشورا و جانفشانی های حسین و یارانش باقی مانده بود ؟ جهانیان از بیدادگری ها و ظلم و ستم های امویان آگاه می شدند ؟

اکنون به تحلیل متن دو خطبه ی اصلی می پردازیم .

 خطبه ی کوفه :

این خطبه زمانی خوانده شد که کاروان اسرای اهل بیت از کربلا وارد کوفه شد . پیر و جوان ، زن و مرد ، به معابر آمده بودند تا مغلوبین و اسرا را ببینند . برخی ناراحت و برخی بهت زده و گروهی از شدت تاثر می گریستن ولی اکثرمردم نیز به گمان اینکه اسرای رومی هستند به آنها سنگ می زدند و با دیدن آنها در آن حال ، شادمانی می کردند . در این حال کاروتن اسیران زیر محافظت و مراقبت شدید سربازان و نیروهای مسلح یزیدی بودند .

مردم در دو طرف مسیر حرکت کاروانیان صف کشیده بودند و نظاره گر بودند .همه ی این کارها برای این بود تا حس تنهایی و حقارت کاروان را در مردم ایجاد نمایند . مردم ناآگا هانه پیروزی یزیدیان را جشن گرفته بودند و کف می زدند . آری به خیال خود به استقبال کفار و اسرای رومی شکست خورده از سپاهیان اسلام رفته بودند و جاهلانه بر آل رسول الله (ص) سنگ می زدند .

در این زمان بود که زینب (س) با قوت ایمان ، زبان حکمت گشود و با تیغ بلاغت ، سینه ی نفاق را شکافت و با همان حالت روحی و مشکلات روانی که بر او فشار می آورد و در حالی که بر روی شتر عریان سوار بود ، دستهایش بسته و چشمانش گریان و مصیبت زده ، و سرهای مقدس شهدا نیز پیشاپیش آنها در حرکت بودند و کودکان نیز به دنبالشان روان .

آری در همین حالات سخت و جان فرسا هنگامی که موقعیت را مناسب تشخیص می دهد نگاهی بر مردم می افکند و آنها را به سکوت دعوت می کند سپس با انتخاب بهترین فرصت ها و زیبا ترین کلمات و جملات ، و با شجاعتی بی نظیر و علی وار بر مسند وعظ و خطابه میایستد و شاید از همان مکان و همان لحظه بود که نهضت توابین را خلق می کند و می فرماید :

متن خطبه ی حضرت زینب (س) در کوفه :

(( حمد و سپاس مخصوص خداوند است ، سلام و درود بر پدرم حضرت محمد (ص) و خاندان طیب و برگزیده ی او با د .

اما بعد ، ای اهل کوفه ! ای گروه دغلباز و بی وفا ! آیا برای مصیبتی که بر ما وارد شده است می گریید ، چشمه ی اشکتان خشک نشود و ناله هایتان تمامی نپذیرد .

مثل شما مثل آن زنی است که پس از تابیدن رشته های خود ، آن ها را باز می کرد .

ای کوفیان ! شما جز سخن بیهوده و گزاف و ناپاک و سینه های آکنده از کینه و خشم و ظاهری چون کنیزاکان متملق و باطنی چونان دشمنان سخن چین ، چه فضیلت دیگری را دارایید ؟ شما همانند سبزه ای هستید که در میان زباله ها و منجلاب ها رشد کرده یا همانند نقره ای هستید که برای آراستن قبور مردگان استفاده می شوند .

بدانید و آگاه باشید که بد توشه ای را برای آخرت خویش از پیش فرستادید ، زیرا که شما دچار خشم و غضب الهی شده و در عذاب او جاویدان خواهید ماند .

آیا گریه می کنید و شیون و زاری بر پا کرده اید ؟ آری ! به خدا سوگند ، باید که بسیار گریه کنید و کمتر شاد شوید ، زیرا دامن شما آلوده به ننگی شده که هرگز نمی توانید آن را بشویید .

چگونه می توانید خون پسر خاتم انبیا (ص) و معدن رسالت را از دامان خود پاک کنید ؟ خون سید و آقای جوانان اهل بهشت را ؟ و پناهگاهتان  را ؟ و ملجاء حوادث ناگوارتان را ؟ و مناره ی حجت تان را ؟ و پیشوا و رهبر قوانین را ؟

بدانید و آگاه باشید که بد جنایتی را مرتکب شدید ، از رحمت الهیبه دور باشید و بمیرید که تلاش ها را بیهوده ساختید و دستانتان بریده باد ، در معامله ای که کردید زیانکار شدید و به غضب الهی دچار شدید و ذلت و بیچارگی را برای خود رقم زدید .

وای بر شما ای کوفیان ! آیا می دانید که جگر رسول خدا (ص) را پاره پاره کردید و پرده نشینان حرمش را آشکار نمودید ؟ آیا می دانید که چه خونی از او ریختید و چه اندازه حرمت او را شکستید ؟

هر آینه جنایتی که شما مرتکب شدید ، بسیار بزرگ و سخت ، کریه ، ناروا ، خشن و شرم آور است به لبریزی زمین و گنجایش آسمان .

آیا متعجب شده اید که از آسمان باران خون بارید ، بدانید که همانا عذاب آخرت ننگین تر است و در آن حال کسی به فریاد شما نمی رسد .

از این فرصت و مهلتی که خداوند به شما داده ، استفاده نکنید ، زیرا که سبقت گرفتن شما ، خدا را در عذاب دادنتان به شتاب نمی اندازد و خداوند انتقام خود را خواهد گرفت و به درستی که پروردگارتان در کمین گاه است . )) ( سید ابن طاووس – ۱۳۸۹ – ص ۲۰۱ و ۲۰۳ )

 تحلیل بعضی نکات خطبه کوفه که به نظر اینجانب و با تفحص هایی که در کتب مختلف انجام داده ام ،مهم آمده است :

·         ایشان خطبه را با حمد و ثنای پروردگار شروع می کند و این برای مردمی که گمان می کنند ، کاروانیان از کفار هستند عجیب می نماید و آنها را بیدار می کند .

·        (( با خطبه های امام علی (ع) در نهج البلاغه شباهت زیادی دارد .)) ( الهی – ۱۳۷۵ – ص ۱۹۵ و ۱۹۶ ) این امر باعث می شود حتی کسانی که هنوز به ماهیت آنها شک داشتند از اصالت آنها مطمئن شوند و به یاد سخنان امام علی بیافتند زیرا اینجا همان کوفه ای است که علی در آن می زیست و کوفیان کلام نافذ او را به یاد دارند و هنوز مدت زمان چندانی از شهادت آن حضرت نگذشته است . این شباهت در کلام تعجب ندارد زیرا او دختر علی (ع) است ، پاره ی تن و وارث او .

·        حضرت زینب (س) از پیامبر (ص) ، به پدر تعبیر می کند و با انتخاب این کلمه ، باز هم خود و قافله ی اسیران را بهتر به مردم معرفی می کند و نسب خود را با پیامبر روشن می کند ، تا همه دریابند که این قافله از کدامین دودمان و قبیله اند و افکار و احساسات مردم را در دست بگیرد و دیگر مردم آنها را به چشم اسیر ننگرند . سپس به به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان ، یعنی سست عنصری و پیمان شکنی آنها اشاره می کند و آنها را بر این خصلتشان آگاه  می کند .

·        از برادر شهیدش ، امام حسین (ع) ، به عنوان پاره ی جگر رسول الله (ص) و سرور جوانان اهل بهشت ، تعبیر کرد و بنی امیه را کشنده ی او و خاندان پیامبر معرفی می کند . این تعبیر چنان آتشی در جان کوفیان انداخت که تمام آثار کفر و نفاق و جهالت را از جان آنان زدود .

·        در قسمتی از این خطبه به معرفی شخصیت پدرش ، این بزرگ مظلوم عالم ، می پردازد و اورا به کوفیان سست عهد و نامرد می شناساند تا آنها را به یاد ظلمهایی که به او کرده اند بیاندازد . آری این زینب (س) دخترش است که بعد از سالها ، سکوت علی(ع) را شکست و از او دفاع کرد و او را به همگان می شناساند .

·        تاریخ نشان داده است که حضرت زینب (س) با چنان لحن ملکوتی و صدای پر طنین و آهنگی محزون سخن گفته است ، تا جایی که آن دلهای فولادین را در گرمای مهر و عطوفت کلامش نرم نموده و با خود همراه کرده است و بیم قیام علیه بنی امیه می رفته است .این یعنی روانشناسی و استفاده از اصول آن برای بهره گیری از نتیجه ی سخنان و به دست گرفتن افکار و رسوخ به دلها .

·        این خطابه در اصل امر به معروف و نهی از منکری مهم نیز به شمار می آید که خدا در قرآن ، آن را وظیفه ی همه ی انسانها می داند و آن حضرت ، در آن شرایط سخت نیز آن را فراموش ننموده است و فرامین خدا را انجام داده است و راه جد ، پدر و برادانش ، خصوصا امام حسین (ع) را که طبق فرمایش خودشان ۱ ، برای امر به معروف و نهی از منکر قیام کرده است را ادامه داده اند و نگذاشته است تا این لوا بر زمین بیفتد و فراموش شود ، بلکه شجاعانه آن را به اهتزاز درمی آورد .

·        او در بیاناتش از تمثیل که یکی از راههای تفهیم بهتر موضوع به مخاطب است استفاده نموده است و به فرمایش امام سجاد (ع) نشان دهنده ی علم لدنی ایشان در خطابه و فن سخنوری است . برای مثال آنجا که می فرماید (( مثل شما مثل زنی است که رشته ی خود را پس از خوب بافتن پاره کند )) ، به خوبی از مثال بهره گرفته است .به هر حال از صور خیال و آرایه های ادبی در جای جای خطابه اش بهره گرفته است ، حتی اشعاری نیز خوانده از و از ادبیات به خوبی برای تاثیر گذاری بیشتر استفاده نموده است.

بعد از اینکه خطبه ی حضرت زینب (س) تاثیر شگرفی بر کوفیان نهاد و همه را متحول و گریان ساخت ، یزیدیان به ناچار سریع آنها را از آنجا بیرون بردند ، زیرا بیم قیام علیه بنی امیه      می رفت .

به هر حال کاروان اسرا را به سوی دارالاماره ی یزید بردند و در آنجا آنها را در یک صف ، همانند اسیران مشرک ، و در روبه روی ابن زیاد قرار دادند . ابن زیاد که سرمست پیروزی بود ، شروع به توهین نسبت به حضرت زینب(س) نمود ، اما باز هم حضرت زینب (س) در اینجا سخنانی فرمودند که ظرافت هایی در آن نهفته است که محصول کیاست و هوشیاری ایشان بوده است و متناسب با یک ماموریت و سیاست تبلیغی است و با وجود اینکه جزو دو خطبه ی اصلی نیست اما حیف دیدم درباره ی آنها کلامی هر چند کوتاه نیاورم .

تحلیل برخی نکات سخنان ابن زیاد و حضرت زینب (س) :

·        در مقابل ابن زیاد با آن همه کبکبه و دبدبه می ایستد و شجاعانه او را تبهکار ، بدکار ، دروغگو و … می خواند و از هیچ کس و هیچ چیز نمی هراسد آنهم در قالب یک اسیر . واقعا تحسین بر انگیز و شجاعانه است . الله اکبر .

·        او را فرزند مرجانه و زنا زاده می خواند ، ان هم در مقابل همگان . در آن روزگار که یکی از راههای شناخت افراد ، نام پدر آن شخص بود ، زینب ابن زیاد را با نام مادرش می خواند ، یعنی پدرت نامعلوم است و تو حاصل چنین روابط نامشروعی بوده ای . آیا توهینی بالاتر از این ، آن هم در مقام یک اسیر . واقعا شجاعت او در قالب یک زن ستودنی و قابل تقدیر نیست .

·        در پاسخ به این سوال ابن زیاد که با استهزاء از زینب (س) پرسید : (( چگونه دیدی کار خدا درباره ی برادر و خاندانت را ؟ )) با بی اعتنایی می فرماید : (( فقط زیبایی و خیر بوده است .))

ابن زیاد با این سوال می خواست آنها را باطل و خودشان را نماینده ی خدا نشان دهد ، اما زینب (س) از آن هم علیه خودشان استفاده می کند و آنها را محاکمه شوندگان در مقابل پروردگار ، نشان می دهد و حقانیت خود و خاندانش را ثابت می کند . نه تنها نمی گذارد ابن زیاد به هدفش نائل شود ، بلکه باعث می شود تا از سخنانش نتیجه ی عکس بگیرد .پس از بردن آنها نزد یزید که همه ی ارکان و بزرگان دولت نامشروعش حضور داشتند و  سفرای کشورهای دیگر نیز دعوت شده بودند ، خطبه ی دیگری ایراد فرمودند که در زیر بررسی آن را آورده ام .

 تحلیل بر خی نکات خطبه حضرت زینب (س) در مجلس یزید :

·        باز هم با حمد و سپاس خداوند آغاز می نماید . سبحان الله که در آن موقعیت پر از اندوه و آن اوج عصبانیت نسبت به ابن زیاد و هتک حرمت هایش بدون ذکر نام خدا کلامش را آغاز نمی کند ، آن هم با سپاس و حمد خدا . او ذره ای هم از مصیبت های خود و خاندانش شکایتی ندارد و از خدا ناراحت و نالان نیست ، اما ما چگونه ایم ؟ به راستی در چنین موقعیتی نسبت به خداوند چه احساسی داشتیم ؟ اینگونه بودیم ؟ چه بسا شاید کلمات کفر آمیزی هم بیان می کردیم .اینجاست که ما ( زن و مرد ) باید به او اقتدا کنیم و درس عمل بیاموزیم و راضی به رضای خدا باشیم و شاکر او .

·        لحن خطاب حضرت زینب (س) با خطبه ی او در کوفه کاملا فرق می کند ، زیرا خواص حضور دارند و همه ی آنان نسبت به کلیه ی امور واقفند و بر حقانیت آنها و کارهای ناشایست هودشان آگاهند و او ا مخاطب شناسی را که برای یک خطیب لازم است رعیت کرده است . مردم کوفه اکثرا ناآگاه بودند ، اما حاضران اینجا چه ؟ ایجا دیگر آگاهی دادن نیست بلکه رسوا و مایوس کردن است و شرمنده نمودن و ترساندن از اعمال خلاف شرع و حتی انسانیت آنهاست .

·        با تلاوت آیه ای از قرآن۱ که مرتبط با اعمال یزیدیان و جزای آنان و حقانیت خود و خاندانش است ، لرزه بر اندام آنها می اندازد ، آن هم در مقابل همگان . و نیز بر سنت الهی یعنی پیروزی نهایی حق بر باطل در آفرینش اشاره دارد .

·        به گمان اینجانب آنجا که طبق آیه ای ۲ می فرماید : (( آنان که کافر شدند گمان نکنند مهلتی که به آنها داده ایم برای ایشان خوب است و خیر آنها را می خواهیم بلکه به آنها مهلت می دهیم تا بر گناه خود بیفزایند و عذابی خوار کننده در پیش دارند . )) به اصل استدراج ، که اصلی بسیار گویا و مهم در قرآن است اشاره نموده است و به خوبی و به جا از آن استفاده کرده است .

 

·        یزیدرا ((پسرآزادشدگان)) (شریعتی – ۱۳۸۱- ص ۱۵۱) می خواند ودر مقابل ، خودشان  را خاندان رسول خدا (ص) . بدین ترتیب هویت قانونی امویان را بر ملا می نماید . پس از فتح مکه پیامبر از خون ابوسفیان  که جزو اسرار بود درگذشت و او هم اسلام را می پذیرد ، سپس پیامبر آزادش کرد ۰ عده ای از بزرگان مشرکان نیز این کار را کردند و آزاد شدند ، از آن به بعد آنها به(( طلقاء)) ، یعنی آزادشدگان می گویند۰ حضرت زینب در این موقع دست روی نقطه ی حساس می گذارد و خودشان را آل رسول ا۰۰۰ می خواند ودر مقابل همگان حکومت غصب شده ی پدر و برادرنش  را ، توسط بنی امیه آشکار و هویدا می کند و هویت و اصالت خودشان را نیز می نمایاند . او را پسر اسیری می خواند که جدش او را آزاد کرده است ، اما او چه رفتاری با اینان که اکنون به ظاهر اسیرانشان هستند ، دارد ؟ آیا عمل نیک جدش ، پیامبر (ص) را جبران نموده است یا بر عکس رفتار می کند ؟  شرمتان باد . در اینجا زینب باز هم آنان را غیر مسلمان نامیده ، زیرا اسلام ،  مسلمانان را به خوش رفتاری با اسرا سفارش کرده است اما آنها درست خلاف آن عمل می کنند آن هم با چه کسانی ؟ با ذریه ی پیامبر (ص).

 

·        با استدلال به آیه ای از قرآن ۱ کفر یزید را آشکار می کند و نشان می دهد که این فرصتی که به تو داده شده است برای این است که طبق این آیه خداوند فرموده است : (( ما به کافران فرصت می دهیم تا بیشتر گناه کنند .   )) یعنی تو و پیروانت کافر هستید ، آنگاه ما را مثل اسیران کافر به صف از جلوی مردم عبور می دهید ، در حالی که ما خاندان رسول الله (ص) هستیم .

 

·        نکته ای دیگر که زینب (س) بدان اشاره می کند این است که ، خطاب به یزید می گوید رسول الله را چون اسیران بگردانی و به حجابشان بی حرمتی کنی و چهره شان را مکشوف داری تا همگان تماشاگر آنان باشند و به آنها چشم بدوزند .)) طبق روایات و کتب مختلف بازتاب این کلام چنان بود که (( وقتی  هنده دختر عبدالله عامر ، زن یزید آنچه را که در مجلس شوهرش رخ داد ، شنید ، پیراهنش را نقاب کرد و به درون مجلس رفت و از آن همه نامردی و بی حیایی بر سر او فریاد کشید .)) ( بنت الشاطی –۱۳۷۹- ص ۱۴۷ ) . موضوع مهمی که زینب (س) در این موقعیت بیش از هر چیز دیگری از آن ناراحت و شاکی است این است که زنان یزید پوشیده اند و حرمت و حیای آنها محفوظ است اما اهل بیت در معرض دید نامحرمان قرار دارند . در آن شرایط دشوار و مصیبت بار ، بر حفظ حجاب و حرمت و حیا اصرار می ورزد ، که می تواند بزرگترین درس برای زنان مسلمان باشد . بلی بیایید حتی اگر در اسارت و با آن شرایط سخت باشیم نیز حریم حرمت خود را پاس بداریم و از خود به بهترین وجه محافظت کنیم .

 

·        او هویت یزید را بار دیگر و در قالب کلمات دیگری بر ملا می کند و می گوید : (( تو زاده ی کسانی هستی که گوشتشان از خون پاکان روییده . )) با این سخنان ماجرای   (( هند جگر خوار )) را یادآوری می کند و تاریخ نیاکان و اجداد یزید را در مقابل دیدگان همگان قرار می دهد . آری اجداد او همان هایی بودند که علیه اسلام جنگ راه می انداختند و بسیاری از اصحاب رسول الله را می کشتند و اکنون نیز ، نوادگان آنها ، نوه ی رسول خدا (ص) و یارانش را به خاک و خون کشیده اند و با اهل بیت چنین رفتارهای ناشایستی می کنند . آیا از نوادگان چنین کسانی جز این برمی آید و جز این را می توان انتظار داشت ؟

 

·        در جای دیگر زینب (س) خطاب به یزید که با خیزران بر ثنایای اباعبدالله (ع) می زند ، می گوید : (( فکر می کنی با این کار بر زخم های ما نمک پاشیدی و ریشه ی پاکی را از بن کنده ای ؟ به زودی در دادگاه الهی احضار می شوی و در آن روز آرزو خواهی کرد که کور و کر باشی .)) او در این موقعیت صبر پیشه می کند و خودداری می کند و تحمل ، زیرا دیدن چنین صحنه هایی واقعا زجر آور است ، اما با آن همه ناراحتی از فرصت استفاده می کند و با این سخنان که به یزید اظهار می کند ، بر وجدان توده ی مردمی که به خطابه اش گوش می دهند ، حتی در اعصار دیگر ، اثر می نهد و در همین حال رو به خدا می کند و آنها را نفرین می کند . با این نفرین تاثیر روانی عمیقی بر مردم می گذارد . باید صبر و خودداری و حرکت به سوی هدف را ، حتی در بحرانی ترین شرایط را باید از او آموخت .

 

·        باز هم به آیه ای دیگر۱ اقتدا می کند و می گوید : (( فکر نکنید ، کسانی که در راه خدا کشته شده اند ، مردگانند ، بلکه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزی دارند .)) با این سخن هم می گوید ، آنها در راه خدا کشته شده اند و برحق اند ، اما تو که  آنها را کشته ای باطلی و هم این نکته را اذعان می دارد که آنها در راه خدا گام برداشته اند ، اما تو در راه شیطان گام برداشته ای و باز هم لرزه ای دوباره و عمیق تر بر پیکره ی یزید می افکند .و دامنه ی تبلیغ و رسالتش را گسترده تر می کند و زوال بنی امیه را نزدیکتر .

 

·         حضرت زینب (س) ، یزید را باز هم تحقیر می کند ، آنجایی که می گوید : (( من تو را بسیار بی ارزش می دانم ، اما چه کنم که چشم ها گریان و دل ها پر از آه است . )) یعنی او را شایسته ی ملامت هم نمی داند ، تا چه حد او را خوار و ذلیل می دانست که این سخنان را می گوید و تا چه حد شجاعت و جسارت ، که در مقابل خلیفه ای هر چند نا مشروع احساسات خود را در قالب کلام ابراز کندو او را چنین بی ارزش و حقیر خطاب می کند ، آن هم در مقابل بزرگان و … .

 

·        در قسمتی از خطابه اش اشاره به وحی و پایداری آن در خاندان خود دارد و خطاب به یزید می گوید : (( نمی توانی وحی را خاموش کنی ، زیرا برای همیشه در خاندان ما ادامه خواهد داشت و تلاش برای محو خاندان رسالت توسط تو و عاملانت بی نتیجه خواهد ماند . )) باز هم اشاره دارد به خاندان وحی و اهل بیت (ع) و نیز حقانیت خو و خاندانش ، همچنین اشاره دارد  به بطالت یزید و تلاش آنها برای خاموش کردن وحی و ضد اسلام بودن آنها و در واقع به نبرد حق و باطل اشاره می کند ، که در نهایت پیروزی و ماندگاری با حقیقت است و آن را مستند می سازد و ذکر می کند که وحی از سنت های گریز ناپذیر الهی می باشد .

 

·        حضرت زینب شکایت یزید را نزد خداوند می برد ، هم او که بهترین و عادل ترین قاضی هاست و با این سخن باز هم خود و همراهانش را بر حق و یزیدیان را باطل معرفی می کند و روز قیامت را که روز داوری خداست را نیز یادآوری می کند و می گوید که در آن روز شما شرمنده و گناهکار خواهید بود ، پس اگر اکنون خوشحالید و خود را پیروز می دانید ، واقعا این چنین نیست و لرزه بر اندام آنها می افکند و ایشان را به فکر فرو می برد . او می گوید : (( این ننگ از دامان شما پاک نخواهد شد .)) و کار آنان راننگین و پلید می خواند .

 

·        در اواخر خطبه ، حضرت رینب (س) یزید ، خاندان و پیروانش را لعنت می کند و پیش بینی می کند که ایام فرمان روایی ات کوتاه خواهد بود و اتحاد تو از هم پاشیده خواهد شد و این پیش بینی ، اندک زمانی بعد به وقوع می پیوندد . شاید به خاطر همین نفرین های آن حضرت  باشد که هنوز هم بعد سالیان دراز و پیش رفت جهانیان ، کوفه و کوفیان در چنین اوضاع نابه سامان و فقر دست و پا می زنند و اثری از ترقی در آجا دیده نمی شود و شام نیز بدین منوال طی طریق می کند و در فقر و نهایت آلودگی به سر می برد و مردمانش چنین بدبخت و واپس زده اند و عقب مانده از صحنه ی روزگار ند .

 

·        حضرت زینب (س) همانطور که خطبه اش را به یاد ، حمد و سپاس خداوند شروع کرده بود ، آن را با همان اذکار به پایان می رساند و باز هم از کشتگان روز عاشورا ، با عنوان شهید یاد می کند و می گوید : (( سپاس خدایی را که ابتدای زندگی ما را با رحمت و مغفرت عجین کرد و عاقبت ما را به شهادت و رحمت ختم نمود . )) نکته ی ظریفی که در اینجا وجود دارد این است که از خودشان به عنوان جانشین آنها یاد می کند . چه بسا منظور ایشان وجود نازنین حضرت سجاد (ع) باشد که او را به عنوان جانشین امام حسین (ع) پدر گرامی اش و به عنوان امام چهارم شیعیان به همگان معرفی می کند و راه را به مردم نشان می دهد . بلی زینب راه را می نمایاند و نمی گذارد که جاهلان در مسیر جهالت خود گمراه شوند و در آن دست و پا زنند . او همانند خورشید فروزانی راه نماینده می شود و تاریکی جهل را درهم می شکند .

 

آنچه از هر دو خطبه و سخنان حضرت زینب (س) نتیجه گیری می شود :

    *حضرت زینب در هر دو خطبه همواره سخنان خود را سلسله وار   ( الهی – ۱۳۷۵– ص ۲۱۶)ذکر می کند ، یعنی سخنان خود را علاوه بر بیان شیوا و رسا ، ابتدا مستند به آیات کتاب خدا ، سپس به احادیث جدش پیامیر (ص) و پدرش امام علی (ع) می نماید و بعد باز هم به وقایع تاریخی مستند می سازد . اگر چنین باشد ، که هست ، او راهی را برگزیده است که هیچ منکری نخواهد داشت و هیچ کس یارای مبارزه با آن را نخواهد داشت ، زیرا آنها خود را مسلمان می نامیدند ، پس نمی توانستند با قرآن و آیاتش مخالفت کنند و نیز سخنان پیامبرشان  را انکار کنند و نادیده انگارند . حتی اگر به فرض محال بتوانند علی (ع) را نادیده بگیرند باز هم دو عامل قبل را نمی توانند منکر شوند . تاریخ و وقایع آن را نیز همگان دیده و شنیده اند ، پس نمی توان آن را به میل خودشان تغییر دهند و یا نادیده بگیرند . آفرین بر هوش و دلاوری   زینب (س) .

 

*هر چند که حضرت زینب (س)، داغدارعزیزترین کسانش بود و مصیبت های زیادی را متحمل شده بود و مورد خطابش در هر دو خطبه کسانی بودند که این کردار ناشایست را نسبت به  او و خاندانش انجام داده بودند ، اما هرگز لب به سب و دشنام نسبت به آنها نگشود و همواره ادب را رعایت می کرد . روشنگری می کرد و آنها را با القابی که لیاقت آن را داشتند ، مورد خطاب قرار می داد  ، اما فحاشی نمی کرد ، دروغی نگفت و کار بی شرمانه ای انجام نداد . پس باید الگویی یرای همگان باشد تا ما نیز در هنگام خشم و نهایت ناراحتی از الفاظ  رکیک و کارهای ناشایست دوری کنیم . 

*اوج نقش زینب (س) را در شام و در مجلس یزید آن هم در مقابل سفرای کشور های بیگانه ، بزرگان ، حکام و عمال وقت ، می بینیم . آنجا زینب (س) پیام رسانی می کند و پیام خاندانش را به وسیله ی همان اشخاصی که در آنجا حضور داشتند به گوش جهانیان می رساند و ترس را لگد مال سخنانش می کند .

*او با این دو خطبه اندیشیدن را ، درست اندیشیدن را حتی در مواقع سخت و در مصایب به ما می آموزد ، چراکه او اندیشید هدف این خون های ریخته شده چه بود . او در دایره ی اشک هایش محصور نشد و متعهدانه اندیشید و از اسلام و خون پدر و برادرانش دفاع کرد . او با این کارش جهاد می کرد ، جهاد خوب تبلیغ کردن و ابلاغ پیام خوب جنگیدن و خوب سخن گفتن و … . او در آن شرایط سخت از اندیشیدن باز نایستاد و مصایب مانع روشن اندیشی و رکود او نشد .

*یکی از ابعاد اثر بخش سیره ی تبلیغی حضرت زینب ، رواج آیین های تعزیه در فرهنگ ها و جوامع گوناگون از جمله ایران بوده است . سخنان و گاه اشعاری که در آن حادثه بیان می کردند و نیز دستور دادن به سیاه پوش کردن هودج هایی که در آن بودند ، در این امر موثر بوده است . او نوحه سرایی ، عزاداری و گریه می کردو مردم را با آنها به گریه می انداخت که از این موقع به عنوان یک رسم مرسوم شد و تا امروز ادامه دارد .

 برای مثال این جمله (( وا محمداه صلی علیک ملائکه السماء ، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بناتک سبایا )) ( سید ابن طاووس – ۱۳۷۳ – ص ۳۹۳ ) .  

 منابع و مآخذ :

۱- اخبار الزینبات  – ابوالحسن یحیی بن حسن علوی

۲-اللهوف –  سید ابن طاووس – ترجمه ی عباس عزیزی

۳-بانوی کربلا ، حضرت زینب – عایشه بنت الشاطی – ترجمه ی آیت الله سید رضا صدر

       ۴- بحار الانوار – مجلسی – ج ۴۵

      ۵- پیام آور عاشورا – سید عطاالله مهاجرانی

      ۶- حسین وارث آدم – علی شریعتی

      ۷-حضرت زینب کبری – حسین عماد زاده

      ۸- حماسه ی حسینی – آیت الله مرتضی مطهری – ج ۱

      ۹- خصایص زینبیه – سید نور الدین جزایری

     ۱۰- زینب کبری – جعفر نقدی

     ۱۱- عقیله ی بنی هاشم – حسن الهی

     ۱۲ – منتهی الآمال – شیخ عباس قمی – ج ۱